عضــویت  قبلا ثبت‌نام کرده‌اید؟ ورود
ورود
نام‌کاربری
رمزعبور: فراموشی رمزعبور
 
for education, not for profitآکادمیا کافه
  • انجمن
  • جزوه (ویکی)
  • نتایج پذیرش
    • نتایج پذیرش
    • شانس پذیرش
    • رزومه‌ها
  • نتایج ویزا
    • نتایج ویزا
    • آمار سفارت‌ها
    • برندگان لاتاری گرین کارت
  • دانشگاه‌ها
    • دانشگاه‌ها
    • ملزومات پذیرش
  • کتابخانه
  • جستجو
    • جستجوی پیشرفته
  • اعضا
  • تقویم
  • راهنما
آکادمیا کافه گفتگوی خودمانی کاربران گفتگوی خودمانی v
1 2 بعدی »
چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟!

صفحه‌ها (6): « قبلی 1 2 3 4 5 6 بعدی »
رتبه موضوع:
  • 2 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حالت موضوعی
چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟!
آفلاین HAMMAN
AcademiaCafe Senior Undergrad
**
نقل قول
 
ارسال‌ها: 21
امتیاز: 21
امتیاز این پست: 0
#11
05-12-2011, 11:37 PM
آقا راستشو بخای کنجکاوی.
نشسته بودیم خونمون, یکی از فامیل شروع کرد اظهار فضل کردن که فلان خواهرزادم و فلان برادر زادم مخ مخه و خیلی حالیشه و الان فلان جای امریکا داره درس میخونه. منم سرچ کردم دیدم پسره خیلی هم سر نبوده فقط یه خورده زحمت کشیده. منم دیدم چیزی از اون کم ندارم گفتم بهتره حالا که میتونم , پس یهتره از ظرفیتهایم استفاده کنم.
دیگه شروع کردیم دلو زدیم به دریا
Gail Borden's motto on his tombstone: "I tried and failed; I tried again and again and succeeded."l
نقل قول  

آفلاین Rfdesign
AcademiaCafe Senior Undergrad
**
نقل قول
 
ارسال‌ها: 24
امتیاز: 12
امتیاز این پست: 1
#12
13-12-2011, 09:47 AM
اول از همه به خاطر خود علم،چون درس رو دوست دارم.اما دلایل بعدی:تجربه کردن یه فضای علمی متفاوت
خسته شدن از فضای علمی و بی نظم دانشگاه های ایران
اساتید بی سواد ،امکانات سطحی دانشگا هها،بی ارزش بودن تحقیقات در ایران
و در آخر :
نداشتن آینده ی روشن در ایران از نظر علمی و حتی کاری

اما یک سوال :
آیا در جاهای دیگه همه ی این شرایط جبران میشن؟!! Huh
یا نه، به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است Undecided
نقل قول  

آفلاین Nimaa
AcademiaCafe Senior Undergrad
**
نقل قول
 
ارسال‌ها: 45
امتیاز: 117
امتیاز این پست: 16
#13
13-12-2011, 05:03 PM
سلام دوستان
در این پست من تجربه شخصیم رو مینویسم. به هیچ وجه این مطالب به همه اساتید شریف و زحمتکش ایرانی قابل تعمیم نیست، اما اگه همه دوستان با صداقت نظرشون رو بگن متوجه میشین که میشه این مطالب رو به اکثر اساتید دانشگاههای ایران تعمیم داد.
من ترم دوم دوره دکتری در یکی از دانشگاههای مطرح دولتی تهران بودم که به فکر افتادم قید درس خوندن در ایران رو بزنم و برای پذیرش از آمریکا و کانادا اقدام کنم. شرایط در ایران خیلی بر وفق مراد نیست و نمیشه به راحتی درس خوند. حتی دانشگاه ما دسترسی خوبی به پایگاههای مقالات علمی نداشت و گاهی مجبور بودم برای مطالعه یک سری مقاله، از دوستانی که در دانشگاههای خارجی داشتم کمک بخوام که اونها مقالات رو برام دانلود کنن و از طریق ایمیل برام بفرستن.
اما این فقط یه مشکل بود. هر روز قوانین جدیدی در دانشگاهها و وزارت علوم ایران وضع میشن که عطف به ماسبق هم میشن و زندگی شما رو تحت تاثیر قرار میدن. مثلاً آخرین قانون مسخره اینه که مجلات عضو Elsevier توسط وزارت علوم ایران تحریم شدن و دیگه مقالاتی که در این سایت نمایه شدن دارای ارزش نخواهند بود.
در دوره دکتری در ایران شما هیچ کمک هزینه ای برای تحصیل دریافت نمیکنین، اجازه کار هم ندارین و در دانشگاه باید تمام وقت حضور داشته باشین. استاد راهنمای شما پروژه های خودش رو که چند ده میلیونی هستن به زور به شما تحمیل میکنه و شما مجبور هستین در قبال دریافت مبلغی ناچیز که حتی یک درصد اون هم نمیشه پروژه رو براش انجام بدین. تازه چون خودش از نظر سواد علمی در حد بالایی نیست، نه تنها براتون حرف خاص و نظر خاصی نداره، بلکه چهارتا دانشجوی ارشد هم میگیره و شما مجبور هستین مشاور پایان نامه اونها بشین. گاهی شما باید در نهادهای دولتی و خصوصی برای پیگیری پروژه های استاد محترم دوندگی کنین و جلسه پشت جلسه شرکت کنین. در واقع یه جور فرمانبردار بی چون و چرای ایشون هستین که تا جایی که حیا بهش اجازه بده از شما انتظار کار مفت و مجانی داره. این جو غالب در بین اکثر اساتید هست اما باز هم میگم که عده معدودی هم اینطور نیستن.
در خیلی از رشته ها شما برای اینکه بتونین مقاله ISI چاپ کنین مجبور هستین که با داده های به روز کار کنین. با توجه به تحریمهایی که در مورد ایران وجود دارند، خیلی از این داده ها در اختیار ما نیستن و تهیه اونها برای دانشگاهها هزینه بر هست و براتون این هزینه رو صرف نمیکنن. شما مجبور میشین چندید ماه دنبال داده به درد بخور برای پایان نامه تون بگردین.
با توجه به اینکه اساتید محترم دانشگاهها برای ارتقای مرتبه علمی خودشون (و در نتیجه افزایش حقوق و مزایاشون) نیاز به مقاله ISI دارند، شما رو مجبور میکنن که مقاله تولید کنین. در مورد خود من، استادم حتی نمیتونست به خاطرش بسپاره که عنوان کلی 3 مقاله ای که از من توقع داره چی هستن. تنها کاری که بلد بود این بود که هر هفته سوال کنه که فلان مقاله رو چه کردی.
آینده کاری درخشانی هم در ایران وجود نداره. دوستان من که از ترم اول دکتری برای بورسیه هیئت علمی شدن در دانشگاههای سراسری و آزاد اقدام کردن بعد از دو سال هنوز بورسشون درست نشده. بورس شدن اول اسارته چون شما باید تا دو برابر دوره ای که بورس شدین تعهد خدمت بدین. جذب هیئت علمی در دانشگاهها هم به سختی هر چه تمام تر انجام میشه. در این بین دانشگاههای غیر انتفاعی در شهرستانها تاسیس میشن که بدون داشتن حتی یک نفر هیئت علمی، رشته های کاردانی و کارشناسی ناپیوسته راه اندازی میکنن. این دانشگاهها مایل هستن شما رو با حکم داخلی (که در وزارت علوم ثبت نمیشه) و با مبلغ ناچیزی هیئت علمی کنن. تدریس به صورت حق التدریسی هم که درآمد خاصی نداره. پس میبینیم که آینده شغلی درخشانی در ایران نیست. جذب سازمانها دولتی شدن هم کار ساده ای نیست و اگه تشخیص ندن که از جنس خودشون هستی و یا اگه پارتی نداشته باشی جذبت نمیکنن. در حالی که وقتی مدرکت رو از یه کشور خارجی گرفتی شانس خوبی برای اشتغال در همون کشور هست. (لااقل در مورد آمریکا که اینطور هست.)
موارد بی شمار دیگه ای هم هستن که اگه بخواین در ایران دکتری بخونین باهاش دست به گریبان خواهید بود. من بخاطر همه مشکلاتی که ذکر کردم و برخی دیگه که نگفتم، و بخاطر آینده کاری که نداشتم، تصمیم به انصراف گرفتم و برای دانشگاههای آمریکا و کانادا اپلای کردم. امروز خدا رو شکر میکنم که ویزای آمریکا رو هم گرفتم و به زودی در دانشگاهی درس خواهم خوند که از زمین تا آسمون با دانشگاه قبلی متفاوت خواهد بود.
قبل از اینکه وارد تحصیلات تکمیلی بشین خوب همه چیز رو سبک سنگین کنین.
تحصیل در دوره تحصیلات تکمیلی (علی الخصوص دکتری) همیشه سخته، اما سختی رو باید جایی کشید که ارزشش رو داشته باشه و قدر زحماتت رو بدونن. نه اینکه به تو به چشم یه برده یا کارمندشون نگاه کنن. باید در قبال کاری که خارج از چارچوب پایان نامه تون انجام میدین پولی دریافت کنین که هزینه زندگی شما رو کاملاً پوشش بده. نه اینکه مجبور باشین کار رو انجام بدین.
موفقیت سهم کسانیست که می اندیشند.
نقل قول  

آفلاین Pink Floyd
Elite Member
*****
نقل قول
 
ارسال‌ها: 610
امتیاز: 879
امتیاز این پست: 5
#14
13-12-2011, 06:23 PM (آخرین تغییر در ارسال: 13-12-2011, 06:28 PM توسط Pink Floyd.)
Hi all,
I have been teaching at both Azad Uni and PNU for 8 years, and as some of you know, I am not a faculty member.
I want to acknowledge the entire story Nima said. Although there are still some prestigious teachers among all professors whom you can call real teachers, the whole system can be called rat race. Some teachers look you as either money or steps of work promotion, so if you are really a scientific person, majoring your studies as a Ph.D. student is completly time-wasting. I am not going to discourage you, but if you want to take the same way some of your teachers have taken, go ahead, it's worth trying; otherwise, contemplate finding your prosperity elsewhere but Iran.
Nima mentioned stuff about being a faculty member in our homeland, I want to add a brief note to it. If you are an insider, the'll say welcome with open arms; otherwise, you will be treated as if you were not a citizen of this country.
May god keep this country mercifully because I am concerned about the future of science and scientific life in this country.
:Thomas Hobbes
lupus est homo homini
نقل قول  

آفلاین akbar_saeedi
AcademiaCafe Masters Student
***
نقل قول
 
ارسال‌ها: 342
امتیاز: 271
امتیاز این پست: 5
#15
18-01-2012, 02:33 PM (آخرین تغییر در ارسال: 18-01-2012, 02:35 PM توسط akbar_saeedi.)
سلام منم مثل خیلی ذوستان در بالا اتفاقی و یهو به فکر اپلای نیفتادم،فضای اسفبار دانشگاه ها از نظر مدیریتی و بودجه،مشکلات اجتماعی ،کمبود کار عجیب برای دانشگاهیان،نامعلوم بودن آینده از نظر کاری مخصوصا.......بی ارزش شدن دانشجو در وضعیت کنونی اجتماعی و برای من مهم ترین و زننده ترین مشکل

سو مدیدیت دانشگاه ها و عدم کوچکترین اطمینان به دانشجو برای نتیجه دادن سالها زحمت کشیدن از سوی نهادی،کسی ،چیزی!!!.

به خدا میگم..حداقل 20 بار در طول 2 ماه ما رفتیم گفتیم بیایید این لامپ اتاق مارو درست کنید،تاریکه..بعد 2 ماه خودمون زدیم تمام سیم کشی اتاقو پیاده کردیم تا ی لامپ نصب کنیم...اینه وضعیت مدیریت کشور...اینه وضعیت....به خدا انقد دروغ و بی لیاقتی در عرصه مدیریتی دیدم ک ب خدا لااقل برا ذوران خودم امیدی ب درست شدنش ندارم..

ماجراجویی،امکانات آزمایشگاهی و آشنایی با آدم ها و فرهنگهای متفاوت مزید بر علت شده......از خدا میخوام کمکم کنه برم حتی اگه ب مصلحتم هم نباشه!!!!
نقل قول  

آفلاین jamoosi
AcademiaCafe Senior Undergrad
**
نقل قول
 
ارسال‌ها: 16
امتیاز: 12
امتیاز این پست: 1
#16
23-01-2012, 09:22 PM
ترم 1 كارشناسي ناپيوسته بودم كه استادمون دكتري دامپزشكي از مجارستان داشت و كلي ما ها رو تحريك مي كرد كه بريد اونجا كه فلانه و بحمانه و...
تا اينكه ترم 3 ما براي تمام استادي(فكر كنم) رفت اطريش و از اونجايي كه حسابي تو گوش ما هم خونده بود ما هم انگيزه گرفتيم كه اونقدر ها هم سخت نيست و افتاديم دنبال تحقيق و .... حالا هم به فكر اپلاي كردن افتاديم و ترم آخر كارشناسي برق. اما هنوز يه عالمه سوال دارم كه در آينده در تايپيك ها مطرح خواهم كرد.
We Learn...
10% of what we read,
20% of what we hear,
30% of what we see,
50% of what we see and hear,
70% of what we discuss,
80% of what we experience,
95% of what we teach others.

نقل قول  

آفلاین Shahrouz
Honored Graduate
*****
نقل قول
 
ارسال‌ها: 751
امتیاز: 1,791
امتیاز این پست: 6
#17
22-06-2012, 03:04 PM (آخرین تغییر در ارسال: 22-06-2012, 03:06 PM توسط Shahrouz.)
اول از همه به خاطر خود علم،چون درس رو دوست دارم.اما دلایل بعدی:تجربه کردن یه فضای علمی متفاوت
خسته شدن از فضای علمی و بی نظم دانشگاه های ایران
اساتید بی سواد ،امکانات سطحی دانشگا هها،بی ارزش بودن تحقیقات در ایران
و در آخر :
نداشتن آینده ی روشن در ایران از نظر علمی و حتی کاری

اما یک سوال :
آیا در جاهای دیگه همه ی این شرایط جبران میشن؟!! Huh
یا نه، به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است Undecided





درود
همه این شرایط مگر بایددر کشور مقصد جبران بشه که آدم به فکر رفتن بیفته؟

یک سوال. دلیلی برای موندن در ایران باقی مونده؟! وضع دانشگاهها؟ اوضاع مالی؟ شرایط شغلی؟ احترام؟ ارزش ؟ آرامش؟ ثبات سیاسی؟ ثبات اقتصادی؟ توانایی ازدواج؟ فرهنگ پر از ریا و چاپلوسی و دروغ؟ اساتیدی که دانشجوها نردبون پیشرفتشون هستند؟ ....
تو را دوست می دارم
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد...
--
در فراسوهای عشق،    تو را دوست می دارم،در فراسوهای پرده و رنگ..
در فراسوهای پیکرمان به من و عده دیداری بده (شاملو)

 
نقل قول  

آفلاین ahmadpashaei
Elite Member
*****
نقل قول
 
ارسال‌ها: 1,589
امتیاز: 3,331
امتیاز این پست: 14
#18
23-06-2012, 02:43 PM (آخرین تغییر در ارسال: 23-06-2012, 02:49 PM توسط ahmadpashaei.)
من می خوام اول یکم از خودم بگم: من در کنکور ریاضی فیزیک 1378 رتبه 1417 آوردم و اون موقع با بی نظمی هایی که در مورد درصد پذیرش از بین داوطلبان نظام جدید و قدیم پیش اومده بود با این رتبه برق دانشگاه مازندران (صنعتی بابل-نوشیروانی فعلی) قبول شدم که باید بهتر از اینا میبود! ولی ترم دوم(معافیت گرفته بودم) آگهی استخدام بانک سپه (استخدامی 1000نفری اون زمان) شرکت کردم و برای کسی با اطلاعات درسی من خیلی طبیعی بود قبولیم و تازه تو تهران گفته بودن نفر اول آزمون شدین!!! هرچی معاون دانشگاه گفت اونجا جای تو نیست و نمیتونی دوام بیاری (منظورش از نظر استعداد و طرز فکر) و بهتره بعد از لیسانس به فکر کار باشی گوش ندادم و سودای پیشرفت و استقلال من رو در 18 سالگی مسخ کرده بود!این آقا مشاور حقوقی ابوالحسن بنی صدر و بسیار باتجربه و سیاس بود و نشون به اون نشون من کمتر از 9ماه بعد استعفا دادم.دلیلش جو بسیار کثیف اداره بود و از شانسم همکارم از پول صندوق می دزدید و نمیشد هم ثابت کرد.رییس بانک هم حاضر نشد گیشه بزنه تا میرم بیرون ببندمش و منم استعفا دادم.به 6ماه نکشید که اون پول رییس و معاون (برای ثبت نام موبایل) دزدید و اونام بدون مدرک ولی به صرف تکرار حادثه به ساری گزارش دادن و این آقا تا پایان خدمتش به یک شعبه دورافتاده روستایی در پست صندوقدار تبعید شد.رییس بی رحم هم با سپرده های بلند مدت مردم واسه خودش زمین خرید و فروش می کرد و سود پولهای مردم رو سر ماه به حسابشون میریخت و اونام نمیفهمیدن،اونم تو کلاردشت (توابع اون زمان نوشهر و الان چالوس که خیلی معروفه و میشناسید حتما).این آقا لو رفت و افتاد زندان و انفصال دایم از خدمات دولتی و .... .البته من نفرینم برای اولی بود ولی آهم به رییسم گرفت.اینجوری مسیر زندگی من به بیراهه رفت و مثلا اومدم وارد بازار بشم که بازم به دلیل کم سنی و خامی بعد از سالها شکست سنگینی از فامیلمون خوردم و این شد که از سال 1387 کلا در اوج بحران،زندگیم رو از صفر شروع کردم،نه از صفر بلکه از منفی چندین .... . هرچی فکر کردم دیدم من برای درس ساخته شدم و اون استعداد بعد از 9سال هنوزم سرکش هست و این بود که قسم خوردم یکسره تا دکترای مهندسی برق از بهترین دانشگاه هایی که میتونم برم.ولی با اوضاع وحشناکم باید از جایی شروع می کردم که بتونم به گرفتاری هام برسم و علمی کاربردی فوق دیپلم گرفتم (جالب بود که بعد از سالها هنوز پایه درسیم افت نکرده بود تقریبا) و کارشناسیم اومدم ساپکو تهران و از همون ترم اول بعد از عید بود که با اپلای از طریق AA آشنا شدم و با توجه به سن و مهم بودن شرایط مالی قصد کردم حتما خارج درس بخونم.به هرحال اینجا یک دانشجوی ارشد و دکترا پولی نمیگیره ولی اونجا با فاند میشه یک زندگی کوچک تشکیل داد. در ضمن اینجا هیچ اطمینانی به آینده نیست ولی اونجاها این نگرانی خیلی خیلی کمتره.مساله دیگه زحمت بیهوده اینجاست.شما میدونید درس خوندن با کیفیت خوب بسیار طاقت فرساست.فکر کنید هرکسی تو این مملکت به خودش اجازه میده بگه فوق لیسانسم دیگه شده مثل دیپلم و لیسانس،همه جا ریخته،کو کار؟!!! خیلی ها دکترا گرفتن یا دارن می خونن ولی باید با شانس و پارتی برن هیات علمی دانشگاه آزادها و غیر انتفاعی های شهرستان ها بشن و دور تحقیقات و امکانات و رویاهای علمی دوران جوانی رو خط بکشن،میدونید همینه سرانجامش دیگه،مثل اکثریت مطلق هیات علمی ایران که از جاشون مطمئنن و بیخیال همه چیز.امکانات داغون و نیز سطح علمی بسیار بسیار پایین در علمی کاربردی و بیشتر غیر انتفاعی ها و دانشگاه های آزاد متفرقه هم باعث رنج من میشه و تدریس در این دانشگاه ها زجرش از لذتش بیشتره چون خودم دارم میبینم..بخوایم خودمون هم کار کنیم جز چند دانشگاه معروف بقیه استاداشون یا بیسوادن اکثرا یا خدا رو بنده نیستن!!! دلیل اصلی منم همون قسمم و علاقه شدید به رسیدن به قله های علمی رشته تحصیلیم هست که بازم اینجا محقق نشدنی هست.در واقع میخوام دانشمند شدن رو به معنای واقعی کلمه درک کنم نه اینکه فقط یک دکترا بگیرم و دچار روزمرگی بشم.
امیدوارم همه ما موفق باشیم.
نقل قول  

آفلاین *Sky*
AcademiaCafe Senior Undergrad
**
نقل قول
 
ارسال‌ها: 27
امتیاز: 84
امتیاز این پست: 22
#19
05-03-2013, 12:41 PM
  شايد  اين نوشته مرتبط با اين موضوع نباشه، اما خب خيلي بي ربط هم نيست... 

"آنها که می‌روند وطن‌فروش نیستند.
آن‌هایی که می‌مانند عقب مانده نیستند.

آن‌هایی که می‌روند، نمی‌روند آن طرف که مشروب بخورند.
آنهایی که می‌مانند، نمانده‌اند که دینشان را حفظ کنند.

همه‌ی آنهایی که می‌روند سبز نیستند.
همه ی آن‌هایی که می‌مانند پرچم به دست ندارند.

آن‌هایی که می‌روند، یک ماه مانده به رفتنشان غمگین می‌شوند.
یک هفته مانده می‌گریند
و یک روز مانده به این فکر می کنند
که ای کاش وطن جایی برای ماندن بود."
 
ای کاش وطن جایی برای ماندن بود...

 * **نشریه دانشجویان دانشگاه شریف***
I Have A Dream
آسمان فرصت پرواز بلنديست. قصه اين است که چه اندازه کبوتر باشي...
نقل قول  

آفلاین env.plan
AcademiaCafe Senior Undergrad
**
نقل قول
 
ارسال‌ها: 25
امتیاز: 22
امتیاز این پست: 5
#20
Smile  05-03-2013, 07:01 PM
با سلام به همه ي دوستان.
و با تاييد حرفهاشون....در اينجا دانشجوي پرتلاش و كم تلاش عين همديگه محك ميخورن و يجورايي بيشتر انگيزه هاي تو نابود ميشه
تصوراتت در مورد محيط اكادميك وقتي با واقعيت روبرو ميشي ميبيني چيزي جز سراب نبوده!!!
دليل ها واقعا دليله و براي ماهايي كه قصد رفتن داريم يه توجيه نيست ما بدنبال ارمان هاي علمي خودمون هستيم
با آرزوي موفقيت براي همه 
نقل قول  

جدیدتر | قدیمی‌تر
صفحه‌ها (6): « قبلی 1 2 3 4 5 6 بعدی »


Reddit   Facebook   Twitter  
  • نمایش نسخه قابل چاپ
پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع:
1 مهمان

  • AcademiaCafe
  • بازگشت به بالا
  • نسخه موبایل
  • نشانه‌گذاری همه انجمن‌ها به عنوان خوانده شده
  • تماس با ما
زمان کنونی: 01-06-2025، 07:27 PM powered by: MyBB, © 2002-2025 MyBB Group.
حالت خطی
حالت موضوعی