04-07-2015, 02:01 PM
سلام مجدد به همگی
من ۲ جولای دوباره برای مصاحبه به ایروان دعوت شدم. و چون نمی خواستم کیسم پیچیده تر شه به درخواستشون جواب مثبت دادم و رفتم.
روز مصاحبه مجدد اکثرا واسه ویزای مهاجرتی اومده بودن و عده ای هم برای توریستی. بغیر از خودم کس دیگه ای دانشجویی نبود. بعد ۱ ساعت معطلی و اینکه چند بار شمارم صدا شد و رفتم گفتن که کیس شما فرق می کنه و اومدم نشستم سر جام تا بلاخره از باجه ۱۱ (مجددا) صدام کردن.
آفیسر همون مرد میانسال دفعه پیش بود و همه مدارک من رو جلوش گذاشته بود (دفعه پیش کلی مدارک از جمله نمونه کارام CV ریزنمرات ترجمه کارت کفالت و بنک استیتمنت و جاب آفر). به محظ اینکه وارد اتاق شدم تبسمی زد و گفت بیا بشین و شروع کرد به معذرت خواهی که چرا دوباره دعوت شد. منم در کمال بیخیالی گفتم که مهم نیست و پرسیدم که این قضیه ربطی به اون خرابی ها داره یا نه گفت تا حد زیادی آره و من یکم خیالم راحت شد.
همونطور که نمونه کارام جلوش بود تو بعضی هاشون مکث می کرد و راجب نحوه کارم ازم سوال می کرد. اینکه مثلا پروسه کار چه شکلی و چیا انجام می دی طی کار. منم از سیر تا پیاز هر پروژه رو واسش توضیح می دادم. حتی راجل اینکه با مهندس ها اجرایی چه شکلی هماهنگ می شی و این حرفا ... خلاصه سرتون رو درد نیارم هر چیز تخصصی مربوط به کار بود ازم پرسید. بعد شروع کرد به پرسیدن اینکه با این مدرک چیا تو زندگیم عوض می شه و منم کامل بهش توضیح دادم که علت تغییر رشته و مستر مجددم و که قانع شد. بعد CV و گذاشت جلوش و شروع کرد به خوندن سابقه کارام و از اون بالا شروع کرد به اینکه چه پروژه هایی انجام دادیم و همکارام کیا بودن و تو گروه فعلیم چند نفر کار می کنن و وقتی من رفتم تکلیفش چی می شه و از این حرفا خلاصه. بعد اینا I20 و گرفت و شروع کرد به بررسیش اینجا بود که رفتیم تو خط سیاست. ازم سوال کرد که چرا اینهمه ایرانی داره می ره UNM؟ نکنه آقا می خواد از اونجا بهمون حمله کنه! منم زدم زیر خنده و گفتم احتمالا بعیدم نیست! تو ادامه گفتم که من اصلا انتظار این حرفتون رو نداشتم و تو کل گروه معماری فقط یه نفر ایرانی میشناسم. بعد از دیدگاهم به سیاست های ایران ازم پرسید و منم نظر شخصیم و بهش توضیح دادم. بعد دوباره زد تو خط شخصی و ازم پرسید که چرا بچه ندارین و اینهمه سال (۵ سال) صبر کردین! منم گفتم دلیل خودمون رو واسش گفتم که دوباره قانع شد. بعد شروع کرد به پرسیدن راجب خانومم که چیکارا می کنه و اومد اونجا چیکار می خود بکنه؟ منم گفتم که کار فعلیش چیه و می خواد اومد اونجا هم زبانش و تقویت کنه هم کشور زیباتون رو بگرده. راستی این وسط دوباره زد تو خط نمونه کارام و به یکی از ویلاهایی که طراحی کرده بودم اشاره کرد و گفت از این خیلی خوشم اومده. منم به شوخی گفتم اگه بخواین یکی رایگان واسطون طراحی می کنم. خندید و گفت اینکارو بکنی اخراجم می کنن.
بعد شروع کرد به نگاه کردن به مانیتورش و خیلی با دقت ازم خواست تمام شرکت هایی که از الان تا اولیش واسش بشمارم. منم چون نمی خواستم رزومم شلوغ بشه شرکت های ترکیه رو توش اشاره نکرده بودم و چون احتمال می دادم که داره از Linkedin چک می کنه با خونسردی گفتم شرکت هایی که واسشون Freelance کار کردم رو هم می خواین که گفت آره همشو بشمر منم اونایی که ننوشته بودم رو بعنون Freelance شمردم.
بعد ازم پرسید که آرومتر شدی الان؟ چون دفعه پیش که علت ریجکتم رو پرسیده بود گفته بودم که شدیدا استرس داشتم تو انکارا واسه همون سوالارو اشتباه جواب دادم. تو جواب سوالش بهش گفتم که علت استرسم تو آنکارا جوی بود که تو سفارت اونجا ایجاد کرده بودین. بهش گفتم اونجا همه جا سیم خواردار زدین و اتاق انتظارش حتی یه پنجره هم نداره و مصاحبه ها تو همون سالن انجام می شه و هیچ کابینی توی کار نیست که اینجا شرایط اصلا اینشکلی نیست و شما جو کاملا آرومی ایجاد کردین تو ایروان. پرسید مصاحبه کننده قبلی آقا بود یا خانوم منم گفتم یه خانوم و سریع پرسید که خوشگل بود منم زدم زیر خنده و گفتم آره. بعد گفت شما ایرانی ها خیلی استرس دارین و من همین هفته به ۴-۵ نفر خواستم ویزا بدم ولی بقدری هل شدن وقتی منو دیدن که دستمو کاملا بستن. گفت ما هممون انسانیم و قصد اذیت کردن شما هارو ندارم. منم تو جواب بهش گفتم که شرایط و جامعه ای که شما توش بزرگ شدین با مال ما خیلی فرق می کنه. بهش گفتم استرس بخش جدایی ناپذیر زندگی ما ایرانی هاست از جنگ ۸ سالش گرفته تا شرایط سیاسی جامعمون با این اوصاف بایدم وقتی میایم اینجا واسه چیزی که حقمونه کلی هل می شیم و به تته پته میافتیم. با ابراز تاسف حرفامو تایید کرد و شروع کرد به تایپ کردن.
ازم پرسید چند روز ارمنستانی منم گفتم که بلیط برگشتم رو واسه یه هفته بعد گرفتم (با اینکه ۴ روز دیگه پروازم بود ولی چون منظورش رو متوجه شدم خواستم بهش قدرت مانور بدم.) بعد پاسپورت خانومم رو ازم گرفت (راستی تو میل بهم گفته بودن که ایندفعه لازم نیست خانومت رو با خودت بیاری ما هم واسه اینکه هزینمون کمتر شه تصمیم گرفتیم که من تنهایی بیام.) و شروع کرد به زنگ زدن به یکی و ازش پرسید که سه شنبه ویزا می دیم یا نه؟ اونم تایید کرد و واسه ۱ دقیقه از اتاق رفت بیرون. بعد که اومد یه برگه سفید رنگ لای پاسپورتا بود و به من گفت متاسفم نمی تونم بهتون ویزا بدم!!! WTF چی شد آخه؟ بعد دوباره زد زیره خنده و گفت شوخی کردم !!! خلاصه یه اتیکت قرمز رنگ داد دستم و گفت ۳ شنبه ۴:۳۰ بیا پاساتون رو بگیر. اخر سر هم یه تمدید و تجدیدی ازم کرد و گفت باعث افتخار بود که باهات آشنا شدم. هندونه ها که رفت زیر بغلم منم شروع کردم به تمجید از اون. آخر سرم ازش پرسیدم مولتی که سینگل؟ گفت احتمال زیاد مولتی ولی از اینجا نمی تونم به یقین چیزی بگم.
خلاصه این بود نتیجه مصاحبه مجدد ما در ارمنستان خوش یمن. به امید موفقیت همه شما عزیزان.
من ۲ جولای دوباره برای مصاحبه به ایروان دعوت شدم. و چون نمی خواستم کیسم پیچیده تر شه به درخواستشون جواب مثبت دادم و رفتم.
روز مصاحبه مجدد اکثرا واسه ویزای مهاجرتی اومده بودن و عده ای هم برای توریستی. بغیر از خودم کس دیگه ای دانشجویی نبود. بعد ۱ ساعت معطلی و اینکه چند بار شمارم صدا شد و رفتم گفتن که کیس شما فرق می کنه و اومدم نشستم سر جام تا بلاخره از باجه ۱۱ (مجددا) صدام کردن.
آفیسر همون مرد میانسال دفعه پیش بود و همه مدارک من رو جلوش گذاشته بود (دفعه پیش کلی مدارک از جمله نمونه کارام CV ریزنمرات ترجمه کارت کفالت و بنک استیتمنت و جاب آفر). به محظ اینکه وارد اتاق شدم تبسمی زد و گفت بیا بشین و شروع کرد به معذرت خواهی که چرا دوباره دعوت شد. منم در کمال بیخیالی گفتم که مهم نیست و پرسیدم که این قضیه ربطی به اون خرابی ها داره یا نه گفت تا حد زیادی آره و من یکم خیالم راحت شد.
همونطور که نمونه کارام جلوش بود تو بعضی هاشون مکث می کرد و راجب نحوه کارم ازم سوال می کرد. اینکه مثلا پروسه کار چه شکلی و چیا انجام می دی طی کار. منم از سیر تا پیاز هر پروژه رو واسش توضیح می دادم. حتی راجل اینکه با مهندس ها اجرایی چه شکلی هماهنگ می شی و این حرفا ... خلاصه سرتون رو درد نیارم هر چیز تخصصی مربوط به کار بود ازم پرسید. بعد شروع کرد به پرسیدن اینکه با این مدرک چیا تو زندگیم عوض می شه و منم کامل بهش توضیح دادم که علت تغییر رشته و مستر مجددم و که قانع شد. بعد CV و گذاشت جلوش و شروع کرد به خوندن سابقه کارام و از اون بالا شروع کرد به اینکه چه پروژه هایی انجام دادیم و همکارام کیا بودن و تو گروه فعلیم چند نفر کار می کنن و وقتی من رفتم تکلیفش چی می شه و از این حرفا خلاصه. بعد اینا I20 و گرفت و شروع کرد به بررسیش اینجا بود که رفتیم تو خط سیاست. ازم سوال کرد که چرا اینهمه ایرانی داره می ره UNM؟ نکنه آقا می خواد از اونجا بهمون حمله کنه! منم زدم زیر خنده و گفتم احتمالا بعیدم نیست! تو ادامه گفتم که من اصلا انتظار این حرفتون رو نداشتم و تو کل گروه معماری فقط یه نفر ایرانی میشناسم. بعد از دیدگاهم به سیاست های ایران ازم پرسید و منم نظر شخصیم و بهش توضیح دادم. بعد دوباره زد تو خط شخصی و ازم پرسید که چرا بچه ندارین و اینهمه سال (۵ سال) صبر کردین! منم گفتم دلیل خودمون رو واسش گفتم که دوباره قانع شد. بعد شروع کرد به پرسیدن راجب خانومم که چیکارا می کنه و اومد اونجا چیکار می خود بکنه؟ منم گفتم که کار فعلیش چیه و می خواد اومد اونجا هم زبانش و تقویت کنه هم کشور زیباتون رو بگرده. راستی این وسط دوباره زد تو خط نمونه کارام و به یکی از ویلاهایی که طراحی کرده بودم اشاره کرد و گفت از این خیلی خوشم اومده. منم به شوخی گفتم اگه بخواین یکی رایگان واسطون طراحی می کنم. خندید و گفت اینکارو بکنی اخراجم می کنن.
بعد شروع کرد به نگاه کردن به مانیتورش و خیلی با دقت ازم خواست تمام شرکت هایی که از الان تا اولیش واسش بشمارم. منم چون نمی خواستم رزومم شلوغ بشه شرکت های ترکیه رو توش اشاره نکرده بودم و چون احتمال می دادم که داره از Linkedin چک می کنه با خونسردی گفتم شرکت هایی که واسشون Freelance کار کردم رو هم می خواین که گفت آره همشو بشمر منم اونایی که ننوشته بودم رو بعنون Freelance شمردم.
بعد ازم پرسید که آرومتر شدی الان؟ چون دفعه پیش که علت ریجکتم رو پرسیده بود گفته بودم که شدیدا استرس داشتم تو انکارا واسه همون سوالارو اشتباه جواب دادم. تو جواب سوالش بهش گفتم که علت استرسم تو آنکارا جوی بود که تو سفارت اونجا ایجاد کرده بودین. بهش گفتم اونجا همه جا سیم خواردار زدین و اتاق انتظارش حتی یه پنجره هم نداره و مصاحبه ها تو همون سالن انجام می شه و هیچ کابینی توی کار نیست که اینجا شرایط اصلا اینشکلی نیست و شما جو کاملا آرومی ایجاد کردین تو ایروان. پرسید مصاحبه کننده قبلی آقا بود یا خانوم منم گفتم یه خانوم و سریع پرسید که خوشگل بود منم زدم زیر خنده و گفتم آره. بعد گفت شما ایرانی ها خیلی استرس دارین و من همین هفته به ۴-۵ نفر خواستم ویزا بدم ولی بقدری هل شدن وقتی منو دیدن که دستمو کاملا بستن. گفت ما هممون انسانیم و قصد اذیت کردن شما هارو ندارم. منم تو جواب بهش گفتم که شرایط و جامعه ای که شما توش بزرگ شدین با مال ما خیلی فرق می کنه. بهش گفتم استرس بخش جدایی ناپذیر زندگی ما ایرانی هاست از جنگ ۸ سالش گرفته تا شرایط سیاسی جامعمون با این اوصاف بایدم وقتی میایم اینجا واسه چیزی که حقمونه کلی هل می شیم و به تته پته میافتیم. با ابراز تاسف حرفامو تایید کرد و شروع کرد به تایپ کردن.
ازم پرسید چند روز ارمنستانی منم گفتم که بلیط برگشتم رو واسه یه هفته بعد گرفتم (با اینکه ۴ روز دیگه پروازم بود ولی چون منظورش رو متوجه شدم خواستم بهش قدرت مانور بدم.) بعد پاسپورت خانومم رو ازم گرفت (راستی تو میل بهم گفته بودن که ایندفعه لازم نیست خانومت رو با خودت بیاری ما هم واسه اینکه هزینمون کمتر شه تصمیم گرفتیم که من تنهایی بیام.) و شروع کرد به زنگ زدن به یکی و ازش پرسید که سه شنبه ویزا می دیم یا نه؟ اونم تایید کرد و واسه ۱ دقیقه از اتاق رفت بیرون. بعد که اومد یه برگه سفید رنگ لای پاسپورتا بود و به من گفت متاسفم نمی تونم بهتون ویزا بدم!!! WTF چی شد آخه؟ بعد دوباره زد زیره خنده و گفت شوخی کردم !!! خلاصه یه اتیکت قرمز رنگ داد دستم و گفت ۳ شنبه ۴:۳۰ بیا پاساتون رو بگیر. اخر سر هم یه تمدید و تجدیدی ازم کرد و گفت باعث افتخار بود که باهات آشنا شدم. هندونه ها که رفت زیر بغلم منم شروع کردم به تمجید از اون. آخر سرم ازش پرسیدم مولتی که سینگل؟ گفت احتمال زیاد مولتی ولی از اینجا نمی تونم به یقین چیزی بگم.
خلاصه این بود نتیجه مصاحبه مجدد ما در ارمنستان خوش یمن. به امید موفقیت همه شما عزیزان.