28-06-2015, 10:55 PM
سلام به همگی،
این اولین پست من در این انجمن هستش و امیدوارم تا جایی که امکانش هست بتونم برای دوستانی که قصد ادامه تحصیل دارم مفید واقع شم. برای شروع کار از تجربه خودم در ارمنستان می گم.
شرایط و ویژگی های پروندم:
من 29 سال دارم و با خانومم برای ویزای F1 و F2 اقدام کرده بودیم،
لیسانسم مهندسی معدن از دانشگاه ایران
فوق لیسانس مدیریت پروژه و ساخت از دانشگاه ترکیه
دارای سابقه کار معماری از سال 2007
وضعیت اشتغال فعلیم هم تو گروه معماری ای که خودم اداره می کنم فعالیت دارم و واسه شرکت های معماری پروژه می بندیم.
پذیرش فوق لیسانس از دانشگاه New Mexico تو رشته معماری با اسیستنت شیپ و 2/3 فاند.
دارای یک ریجکتی از آنکارا (بعدا که تو موضوع آنکارا نوشتم لینکشو اینجا خواهم گذاشت)
روز مصاحبه (قبل مصاحبه):
وقت مصاحبه ما ساعت 1:30 ظهر 9 جون بود. چون قبلا تجربه سفارت رفتن و داشتیم تصمیم گرفتیم زیاد دیر نکنیم و طوری تنظیم کردیم که ساعت 12 اونجا باشیم. ولی تا رسیدیم از دم در ما رو روندن و گفتن 1:10 دقیقه اینا اینجا باشین نه زودتر! ماهم رفتیم یکم بالاتر یه تپه بود که مجسمه داشت، زیر سایه یکی از درختا نشستیم تا ساعت 1 شد و صف کم کم شروع به تشکیل شدن کرد. تو صف یکی بود که خیلی ادعا داشت و همش سعی می کرد درست و غلط دخترهایی که اونجا بودن و راهنمایی کنه. منم دفعه پیش سعی می کردم تو آنکارا با همه ارتباط برقرار کنم ولی هرچقدر کیس بیشتر استرس بیشتر (حداقل واسه من) واسه همین من و خانومم سعی می کردیم بیشتر با هم صحبت کنیم تا بقیه.
حوالی ساعت 1:20 بود که نگهبان ازمون خواست با ترتیب صف بریم تو. مرحله اول یکی بود که پاسپورت هارو با لیستی که تو دستش بود چک می کرد و میفرستاد دم در ورودی (یه پیر مرده هم کنارمون ایستاده بود که فکر کنم داشت چک امنیتی اولیه رو انجام می داد چون همه رو با نگاهش زیر و رو می کرد!) اون نگهبان هم بعد خط زدن اسممون از رو لیست میفرستادمون به سمت در ورودی. اونجا هم یه نگهبانه بود که وقتی از داخل صدامون می کردن تکی یا گروهی میفرستادمون تو. راستی اینجا برخلاف آنکارا به لوازم الکترونیکی گیر نمی دادن و فقط می گفتن خواموششون کنیم.(تو آنکارا به پوشه پارچه ای من گیر دادن و گفتن تمام مدارک و خالی کنم و اونو بدم بیرون که منم دادم به ایران ایر دم در سفارت)
داخل ساختمون بازرسی بدنی همون روال بازرسی بدنی متداول تو فرودگاه بود و بعدش وارد حیاط سفارت می شدیم. اینجا بود که من و خانومم از تعجب دهنمون باز مونده بود (بر اساس تجربه آنکارا انتظار همچین فضای سبزی رو نداشتیم، یک حیاط کاملا زیبا با معماری منظر قابل توجه برخلاف آنکارا که بیشتر شبیه زندان بود تا سفارت!!) بعد از گذر از اون فضای با صفا به یک فضای با صفای داخلی دیگه رسیدیم که شماره ها رو بهمون می دادن. شماره ای که به ما دادن هم، عدد شانسمون یعنی 7 بود.
بعد گرفتن شماره رفتیم و نشستیم تا صدامون کنن. اول باجه های 7-8-9 صدامون می کردن و مدارکمون رو تحویل می گرفتن. اینجا هم باز بر خلاف آنکارا شرایط کاملا فرق می کرد. من که تجربه جفتشون رو دارم می گم سفارت ایروان تو دریافت مدارک خیلی منظمتر کار می کرد. چون فکر کنم شخصی که اونجا مدارک و تحویل می گرفت یه 5 دقیقه ای وقت صرف می کرد تا تمام مدارک به درد بخور رو از مصاحبه شونده بگیره. بر خلاف آنکارا که یه پوشه داده بودن دستمون و مدارکی که روش نوشته بودن (نه کمتر نه بیشتر) و ازمون خواسته بودن بزاریم توش. ولی اینجا امکان اینو داشتیم تا با اون شخص تحویل گیرنده مدارک دیالوگ داشته باشیم تا اگه لازم بود ایشون نظر بده. راستی هم I20 خودتون هم همراهتون رو با اسم خودتون پرکینن، تاریخ بزنین و امضا کنین. من چون شک داشتم که مال خانومم و کی باید امضا کنه امضا نکردم ولی شما همرو خودتون امضا و اسم و تاریخ بزنین. (تو آنکارا اینم ازمون نخواستن!!)
بعد چند دقیقه یه مرد جوان از باجه 4 یکی یکی صدامون می کرد واسه انگشت نگاری ( واسه راحتی کار تو این مرحله مدارکتون رو بزارین سرجاتون بمونه و فقط خودتون برین تا اونجا اذیت نشین.
و اما مصاحبه، یعنی حیاتی ترین مرحله از پروسه دریافت ویزا. تو آنکارا صندلی ها رو پشت به باجه های مصاحبه و روبه دیوار بد ریخت چیده بودن ولی اینجا فضا کاملا آرامش بخش با نورپردازی مناسب بود و باجه هارو با یه پارتیشن از سالن جدا کرده بودند چیزی که تو آنکارا به شدت نیازش احساس می شد (از دید معماری و روانشناسی توصیف می کنم). در کل یکی از عواملی که بر استرس مصاحبه اضافه می کرد فال گوش ایستادن یه عده آدم نا ملاحضه به مصاحبه شماست که تو آنکارا واقعا افتضاح بود. شما دارین مصاحبه می شین و دقیقا نیم متر از شما عقب تر یکی نشسته طوری خودشو خم کرده تا ببینه شما چی دارین صحبت می کنین که کم مونده صدلیش بشکنه و ولو شه رو زمین! ولی در ایروان قضیه کاملا تخصصی و اصولی مدنظر گرفته شده بود. حتی باجه 11 که محل اون افیسر جدی که همه ازش وحشت داشتند بود تو یک اتاق با دیوار جداگانه بود.
در کل مصاحبه تو 2 باجه برگزار می شد؛ 6 و 11. و تا جایی که من فهمیدم هر کدوم به ترتیب میومدن پیش کسی که اسر انگشتارو می گرفت (باجه 4) و یه عده پرونده ورمی داشتن و می رفتن سر باجه خودشون. مثلا افیسر جدی میانسال اول اومد و تا 4 اومد پرونده هارو گرفت و رفت سر جاش و یعد افیسر جوونه اومد و 5 و ورداشت و بعد افیسر میانساله 6-7 و ورداشت و بعد افیسر جوونه 8-9-10 (اگه اشتباه نکنم) پشت سر هم صدا کرد. منظورم اینه که ترتیب صدا کردن افیسر ها اصلا انتخابی نیست و کاملا تصادفی هستش.
ما که شماره 7 بودیم اولین نفر یه دختر خانوم جوان که شمارشون 2 بود صدا کردن که متاسفانه ریجکت شدن (ما چون با کسی ارتباطی نداشتیم فقط نتایجی که از اتاق بیرون میومدن اعلام می شد رو اینجا می نویسم و از پرونده هاشون اصلا خبری ندارم. بعد ایشون همون آقای اعتماد به نفس رفت تو که متاسفانه ایشون هم ریجکت شد. بعد ایشون یه پسر جوون کت و شلواری رفت تو که کلیرینس شد و 2 نفره دیگه که من دیگه حواسم نبود و فقط منتظر بودیم که شماره ما رو اعلام کنن.
مصاحبه:
مصاحبه ما با اون آقای میانسالی بود که همه ازش ترس و واهمه دارن. ولی ما که چیزی واسه از دست دادن نداشتیم. ذاتا یکبار ریجکت شده بودیم و اگه اینبارم ریجکت می شدیم قرار بود به فکر ادامه زندگی تو ترکیه یا انگلیس باشیم یعنی کاملا بدون استرس وارد اتاق شدیم (باجه 11). بعد سلام و احوال پرسی یه راست ازم پرسید:
انگار یک دفعه ریجکت شدی! چرا؟
** بله
** I was so nervous in the last interview and I think I didnt have a good chance to express myself. By the way I didnt bring any document which would proof my social tie to Iran as no one told me to bring such documents. Now I have some precious documents such as job offer from XX university which would proof my deep intention to come back and have my life in Iran.
اینجا بود که نامه دعوت به اشتغال از جانب مدیرگروه معماری دانشگاه XX رو بهش نشون دادم و به دقت خوندش و شروع کرد به تایپ کردن. یهو تایپ کردنشون قطع کرد و ازم پرسید که لیسانسم و کجا و کی گرفتم.
** my case is somehow complicated. Would you please let me to describe my situation to you?
اینجا بود که با تعجب نگاهی به من کرد و اجازه داد تا توضیح بدم.
** Regardless of my talent and area of interest which is architecture, due to my low grades in bachelor entrance exam I have been forced to choose to study mining engineering in XX in Iran. after graduation in 2009 I have decided to continue my higher education in architecture. Thus I went to Turkey to continue my master program in architecture. but none of the universities in Turkey accepted me as a master student in architecture. So I had to choose the most relevant one which was construction engineering and management in YY university in Turkey. in 2013 after graduation I went back to Iran. Unfortunately that degree wasn't enough to pursue me a legitimate permission to work in architectural and building construction filed. And Iran's engineering associations asked me a degree in architecture to issue a licence for me! now that I won a admission in architecture, I'm here to make my dreams become true.
باز شروع کرد به تایپ کردن و پرسید که در حال حاضر چیکار می کنم.
** I'm running my own architectural group which name is XX. we do architectural designs and visualizations for private customers and other architectural companies in Turkey and Iran who trust us regardless of our non-related degrees.
can I have your CV?
اینجا بود که CV رو گذاشتم لای نمونه کارام و دادم دستش. به محض اینکه گرفت شروع کردن به ورق زدن من که یادم نمیاد ولی خانومم بعدا بهم گفت که 3 بار اون 20 صفحه رو با تعجب زیر و رو کرد، منم که تو اون حین مشغول توضیح دادن بودم که معماری تنها ضمینه ای که من توش استعداد دارم و الان که مدرکی ندارم اکثر سود و بقیه که حق امضا دارن می برن و از این حرفا.
بعد شروع کرد به بررسی I20 هامون و پرسید که کی خرجتتون رو می ده.
** The University of New Mexico offered me an assistantship, in-state tuition and health care fees which would cover most of my expenses. For the remaining part my father and me going to support. My father is a business man and I have some savings. I'm sure these would cover the rest of expenses.
what about the next year? how do you plan to prepare yourself for the next year's expenses?
**Sir, I'm a good student. The school told me that if I keep in good studies they gonna renew my financial aids. However my father is fully supporting my goals. He promised me to do whatever it take to help me get this degree and make my dreams come true.
بعد دوباره شروع کرد به تایپ کردن و از خانومم شروع به سوال پرسیدن کرد به فارسی کرد. که چیکار می کنه و چند ساله ازدواج کردیم. اونم جواب داد که با خواهرش تو کاری که می کنه شریکه و 5 ساله ازدواج کردیم. بعد رو کرد به من و پرسید که بچه چی. منم گفتم که فعلا سنمون کمه و قصد بچه دار شدن رو نداریم. تعجب کرد و پرسید که مگه چند سالمونه ما هم گفتیم که 29 و بعد خندید و شروع کرد به تایپ کردن. یک دقیقه ای مدام تایپ می کرد! منم چون نمی خواستم ریسک کنم اصلا حرفی نزدم. بعد که کارش تموم شد گفت که از نطر من پروندت مشکلی نداره ولی باید پروسه خودش رو طی کنه و من برات یه میل میفرستم و منتظر ایمیل من باش. بعدش اضافه کرد که ایندفعه لازم نیست 2 تایی بیاین خودت هم می تونی بیای. فقط ممکنه که بگم دوباره بیای که منم گفتم که از نظر من مشکلی نداره و هر موقع بگین میام. بعد یه تبسمی زد و گفت تمام سعیمو می کنم تا رمضان آماده شه! (منم چون نمی دونستم رمضان کی شروع می شه و کی تموم می شه واسه اینکه ضایع نشم گفتم باشه منتظر می مونم) بعد بدون اینکه هیچ برگی بهمون بده تمام مدارک از جمله CV SOP Portfolio و ریزنمرات و ترجمه مدرک ازدواجمون و کارت کفالت من و گرفت و پیش خودش نگه داشت. بعد بسیار صمیمانه ازمون خداحافظی کرد. ما هم ازش تشکر کردیم و خوشحال و خندان زدیم بیرون.
حالا شاید بگین که کلیرینس که دیگه خوشحالی نداره. ولی باور کنین بقدری باهامون خوش رفتاری کرد که اینبار اگه ویزا هم نگیریم بازم خیالم راحته چون حداقل یک ربع تمام به حرفای من و خانومم گوش داد و اجازه داد که من کیسمو شفاف سازی کنم. نه اینکه بیاد مثل اون خانوم بوری که تو آنکارا بود بعد 1 دقیقه مصاحبه بدون حتی یک کلمه صحبت کردن با خانومم ما رو ریجکت کنه.
بهرحال امیدتون رو از دست ندین و سنجیده و با تمرین و تکرار از قبل خودتون رو برای روز مصاحبه و سوالاش آماده کنین.
با آرزوی موفقیت برای همه شما.
تو پیوست هم سوال و جوابهایی که برای خودم آماده کرده بودم رو به اشتراک میذارم. فقط لطفا هنگام استفاده دقت کنین که عین همین جوابارو نگین تا باعث شک آفیسر و پیچیده شدن پروندتون نشه!
این اولین پست من در این انجمن هستش و امیدوارم تا جایی که امکانش هست بتونم برای دوستانی که قصد ادامه تحصیل دارم مفید واقع شم. برای شروع کار از تجربه خودم در ارمنستان می گم.
شرایط و ویژگی های پروندم:
من 29 سال دارم و با خانومم برای ویزای F1 و F2 اقدام کرده بودیم،
لیسانسم مهندسی معدن از دانشگاه ایران
فوق لیسانس مدیریت پروژه و ساخت از دانشگاه ترکیه
دارای سابقه کار معماری از سال 2007
وضعیت اشتغال فعلیم هم تو گروه معماری ای که خودم اداره می کنم فعالیت دارم و واسه شرکت های معماری پروژه می بندیم.
پذیرش فوق لیسانس از دانشگاه New Mexico تو رشته معماری با اسیستنت شیپ و 2/3 فاند.
دارای یک ریجکتی از آنکارا (بعدا که تو موضوع آنکارا نوشتم لینکشو اینجا خواهم گذاشت)
روز مصاحبه (قبل مصاحبه):
وقت مصاحبه ما ساعت 1:30 ظهر 9 جون بود. چون قبلا تجربه سفارت رفتن و داشتیم تصمیم گرفتیم زیاد دیر نکنیم و طوری تنظیم کردیم که ساعت 12 اونجا باشیم. ولی تا رسیدیم از دم در ما رو روندن و گفتن 1:10 دقیقه اینا اینجا باشین نه زودتر! ماهم رفتیم یکم بالاتر یه تپه بود که مجسمه داشت، زیر سایه یکی از درختا نشستیم تا ساعت 1 شد و صف کم کم شروع به تشکیل شدن کرد. تو صف یکی بود که خیلی ادعا داشت و همش سعی می کرد درست و غلط دخترهایی که اونجا بودن و راهنمایی کنه. منم دفعه پیش سعی می کردم تو آنکارا با همه ارتباط برقرار کنم ولی هرچقدر کیس بیشتر استرس بیشتر (حداقل واسه من) واسه همین من و خانومم سعی می کردیم بیشتر با هم صحبت کنیم تا بقیه.
حوالی ساعت 1:20 بود که نگهبان ازمون خواست با ترتیب صف بریم تو. مرحله اول یکی بود که پاسپورت هارو با لیستی که تو دستش بود چک می کرد و میفرستاد دم در ورودی (یه پیر مرده هم کنارمون ایستاده بود که فکر کنم داشت چک امنیتی اولیه رو انجام می داد چون همه رو با نگاهش زیر و رو می کرد!) اون نگهبان هم بعد خط زدن اسممون از رو لیست میفرستادمون به سمت در ورودی. اونجا هم یه نگهبانه بود که وقتی از داخل صدامون می کردن تکی یا گروهی میفرستادمون تو. راستی اینجا برخلاف آنکارا به لوازم الکترونیکی گیر نمی دادن و فقط می گفتن خواموششون کنیم.(تو آنکارا به پوشه پارچه ای من گیر دادن و گفتن تمام مدارک و خالی کنم و اونو بدم بیرون که منم دادم به ایران ایر دم در سفارت)
داخل ساختمون بازرسی بدنی همون روال بازرسی بدنی متداول تو فرودگاه بود و بعدش وارد حیاط سفارت می شدیم. اینجا بود که من و خانومم از تعجب دهنمون باز مونده بود (بر اساس تجربه آنکارا انتظار همچین فضای سبزی رو نداشتیم، یک حیاط کاملا زیبا با معماری منظر قابل توجه برخلاف آنکارا که بیشتر شبیه زندان بود تا سفارت!!) بعد از گذر از اون فضای با صفا به یک فضای با صفای داخلی دیگه رسیدیم که شماره ها رو بهمون می دادن. شماره ای که به ما دادن هم، عدد شانسمون یعنی 7 بود.
بعد گرفتن شماره رفتیم و نشستیم تا صدامون کنن. اول باجه های 7-8-9 صدامون می کردن و مدارکمون رو تحویل می گرفتن. اینجا هم باز بر خلاف آنکارا شرایط کاملا فرق می کرد. من که تجربه جفتشون رو دارم می گم سفارت ایروان تو دریافت مدارک خیلی منظمتر کار می کرد. چون فکر کنم شخصی که اونجا مدارک و تحویل می گرفت یه 5 دقیقه ای وقت صرف می کرد تا تمام مدارک به درد بخور رو از مصاحبه شونده بگیره. بر خلاف آنکارا که یه پوشه داده بودن دستمون و مدارکی که روش نوشته بودن (نه کمتر نه بیشتر) و ازمون خواسته بودن بزاریم توش. ولی اینجا امکان اینو داشتیم تا با اون شخص تحویل گیرنده مدارک دیالوگ داشته باشیم تا اگه لازم بود ایشون نظر بده. راستی هم I20 خودتون هم همراهتون رو با اسم خودتون پرکینن، تاریخ بزنین و امضا کنین. من چون شک داشتم که مال خانومم و کی باید امضا کنه امضا نکردم ولی شما همرو خودتون امضا و اسم و تاریخ بزنین. (تو آنکارا اینم ازمون نخواستن!!)
بعد چند دقیقه یه مرد جوان از باجه 4 یکی یکی صدامون می کرد واسه انگشت نگاری ( واسه راحتی کار تو این مرحله مدارکتون رو بزارین سرجاتون بمونه و فقط خودتون برین تا اونجا اذیت نشین.
و اما مصاحبه، یعنی حیاتی ترین مرحله از پروسه دریافت ویزا. تو آنکارا صندلی ها رو پشت به باجه های مصاحبه و روبه دیوار بد ریخت چیده بودن ولی اینجا فضا کاملا آرامش بخش با نورپردازی مناسب بود و باجه هارو با یه پارتیشن از سالن جدا کرده بودند چیزی که تو آنکارا به شدت نیازش احساس می شد (از دید معماری و روانشناسی توصیف می کنم). در کل یکی از عواملی که بر استرس مصاحبه اضافه می کرد فال گوش ایستادن یه عده آدم نا ملاحضه به مصاحبه شماست که تو آنکارا واقعا افتضاح بود. شما دارین مصاحبه می شین و دقیقا نیم متر از شما عقب تر یکی نشسته طوری خودشو خم کرده تا ببینه شما چی دارین صحبت می کنین که کم مونده صدلیش بشکنه و ولو شه رو زمین! ولی در ایروان قضیه کاملا تخصصی و اصولی مدنظر گرفته شده بود. حتی باجه 11 که محل اون افیسر جدی که همه ازش وحشت داشتند بود تو یک اتاق با دیوار جداگانه بود.
در کل مصاحبه تو 2 باجه برگزار می شد؛ 6 و 11. و تا جایی که من فهمیدم هر کدوم به ترتیب میومدن پیش کسی که اسر انگشتارو می گرفت (باجه 4) و یه عده پرونده ورمی داشتن و می رفتن سر باجه خودشون. مثلا افیسر جدی میانسال اول اومد و تا 4 اومد پرونده هارو گرفت و رفت سر جاش و یعد افیسر جوونه اومد و 5 و ورداشت و بعد افیسر میانساله 6-7 و ورداشت و بعد افیسر جوونه 8-9-10 (اگه اشتباه نکنم) پشت سر هم صدا کرد. منظورم اینه که ترتیب صدا کردن افیسر ها اصلا انتخابی نیست و کاملا تصادفی هستش.
ما که شماره 7 بودیم اولین نفر یه دختر خانوم جوان که شمارشون 2 بود صدا کردن که متاسفانه ریجکت شدن (ما چون با کسی ارتباطی نداشتیم فقط نتایجی که از اتاق بیرون میومدن اعلام می شد رو اینجا می نویسم و از پرونده هاشون اصلا خبری ندارم. بعد ایشون همون آقای اعتماد به نفس رفت تو که متاسفانه ایشون هم ریجکت شد. بعد ایشون یه پسر جوون کت و شلواری رفت تو که کلیرینس شد و 2 نفره دیگه که من دیگه حواسم نبود و فقط منتظر بودیم که شماره ما رو اعلام کنن.
مصاحبه:
مصاحبه ما با اون آقای میانسالی بود که همه ازش ترس و واهمه دارن. ولی ما که چیزی واسه از دست دادن نداشتیم. ذاتا یکبار ریجکت شده بودیم و اگه اینبارم ریجکت می شدیم قرار بود به فکر ادامه زندگی تو ترکیه یا انگلیس باشیم یعنی کاملا بدون استرس وارد اتاق شدیم (باجه 11). بعد سلام و احوال پرسی یه راست ازم پرسید:
انگار یک دفعه ریجکت شدی! چرا؟
** بله
** I was so nervous in the last interview and I think I didnt have a good chance to express myself. By the way I didnt bring any document which would proof my social tie to Iran as no one told me to bring such documents. Now I have some precious documents such as job offer from XX university which would proof my deep intention to come back and have my life in Iran.
اینجا بود که نامه دعوت به اشتغال از جانب مدیرگروه معماری دانشگاه XX رو بهش نشون دادم و به دقت خوندش و شروع کرد به تایپ کردن. یهو تایپ کردنشون قطع کرد و ازم پرسید که لیسانسم و کجا و کی گرفتم.
** my case is somehow complicated. Would you please let me to describe my situation to you?
اینجا بود که با تعجب نگاهی به من کرد و اجازه داد تا توضیح بدم.
** Regardless of my talent and area of interest which is architecture, due to my low grades in bachelor entrance exam I have been forced to choose to study mining engineering in XX in Iran. after graduation in 2009 I have decided to continue my higher education in architecture. Thus I went to Turkey to continue my master program in architecture. but none of the universities in Turkey accepted me as a master student in architecture. So I had to choose the most relevant one which was construction engineering and management in YY university in Turkey. in 2013 after graduation I went back to Iran. Unfortunately that degree wasn't enough to pursue me a legitimate permission to work in architectural and building construction filed. And Iran's engineering associations asked me a degree in architecture to issue a licence for me! now that I won a admission in architecture, I'm here to make my dreams become true.
باز شروع کرد به تایپ کردن و پرسید که در حال حاضر چیکار می کنم.
** I'm running my own architectural group which name is XX. we do architectural designs and visualizations for private customers and other architectural companies in Turkey and Iran who trust us regardless of our non-related degrees.
can I have your CV?
اینجا بود که CV رو گذاشتم لای نمونه کارام و دادم دستش. به محض اینکه گرفت شروع کردن به ورق زدن من که یادم نمیاد ولی خانومم بعدا بهم گفت که 3 بار اون 20 صفحه رو با تعجب زیر و رو کرد، منم که تو اون حین مشغول توضیح دادن بودم که معماری تنها ضمینه ای که من توش استعداد دارم و الان که مدرکی ندارم اکثر سود و بقیه که حق امضا دارن می برن و از این حرفا.
بعد شروع کرد به بررسی I20 هامون و پرسید که کی خرجتتون رو می ده.
** The University of New Mexico offered me an assistantship, in-state tuition and health care fees which would cover most of my expenses. For the remaining part my father and me going to support. My father is a business man and I have some savings. I'm sure these would cover the rest of expenses.
what about the next year? how do you plan to prepare yourself for the next year's expenses?
**Sir, I'm a good student. The school told me that if I keep in good studies they gonna renew my financial aids. However my father is fully supporting my goals. He promised me to do whatever it take to help me get this degree and make my dreams come true.
بعد دوباره شروع کرد به تایپ کردن و از خانومم شروع به سوال پرسیدن کرد به فارسی کرد. که چیکار می کنه و چند ساله ازدواج کردیم. اونم جواب داد که با خواهرش تو کاری که می کنه شریکه و 5 ساله ازدواج کردیم. بعد رو کرد به من و پرسید که بچه چی. منم گفتم که فعلا سنمون کمه و قصد بچه دار شدن رو نداریم. تعجب کرد و پرسید که مگه چند سالمونه ما هم گفتیم که 29 و بعد خندید و شروع کرد به تایپ کردن. یک دقیقه ای مدام تایپ می کرد! منم چون نمی خواستم ریسک کنم اصلا حرفی نزدم. بعد که کارش تموم شد گفت که از نطر من پروندت مشکلی نداره ولی باید پروسه خودش رو طی کنه و من برات یه میل میفرستم و منتظر ایمیل من باش. بعدش اضافه کرد که ایندفعه لازم نیست 2 تایی بیاین خودت هم می تونی بیای. فقط ممکنه که بگم دوباره بیای که منم گفتم که از نظر من مشکلی نداره و هر موقع بگین میام. بعد یه تبسمی زد و گفت تمام سعیمو می کنم تا رمضان آماده شه! (منم چون نمی دونستم رمضان کی شروع می شه و کی تموم می شه واسه اینکه ضایع نشم گفتم باشه منتظر می مونم) بعد بدون اینکه هیچ برگی بهمون بده تمام مدارک از جمله CV SOP Portfolio و ریزنمرات و ترجمه مدرک ازدواجمون و کارت کفالت من و گرفت و پیش خودش نگه داشت. بعد بسیار صمیمانه ازمون خداحافظی کرد. ما هم ازش تشکر کردیم و خوشحال و خندان زدیم بیرون.
حالا شاید بگین که کلیرینس که دیگه خوشحالی نداره. ولی باور کنین بقدری باهامون خوش رفتاری کرد که اینبار اگه ویزا هم نگیریم بازم خیالم راحته چون حداقل یک ربع تمام به حرفای من و خانومم گوش داد و اجازه داد که من کیسمو شفاف سازی کنم. نه اینکه بیاد مثل اون خانوم بوری که تو آنکارا بود بعد 1 دقیقه مصاحبه بدون حتی یک کلمه صحبت کردن با خانومم ما رو ریجکت کنه.
بهرحال امیدتون رو از دست ندین و سنجیده و با تمرین و تکرار از قبل خودتون رو برای روز مصاحبه و سوالاش آماده کنین.
با آرزوی موفقیت برای همه شما.
تو پیوست هم سوال و جوابهایی که برای خودم آماده کرده بودم رو به اشتراک میذارم. فقط لطفا هنگام استفاده دقت کنین که عین همین جوابارو نگین تا باعث شک آفیسر و پیچیده شدن پروندتون نشه!