درود
من نمی گم که اون طرف اینها نیست که قطعا شما بیشتر می دونید تمام این اتفاقات نامناسب کم یا زیاد هست. ولی تقریبا مطمئنم این طرف هیچی جز خونواده نیست! خونواده ای که به هر حال هر کسی مسئول زندگی خودش هست و ممکنه هر کدوم یک شهر دیگه باشیم و ماه به ماه همدیگه رو نبینیم.
من معنای یک سری از حرفهای این دوستمون رو نمی فهمم. معنای اینکه "
یا "
من نمی گم که اون طرف اینها نیست که قطعا شما بیشتر می دونید تمام این اتفاقات نامناسب کم یا زیاد هست. ولی تقریبا مطمئنم این طرف هیچی جز خونواده نیست! خونواده ای که به هر حال هر کسی مسئول زندگی خودش هست و ممکنه هر کدوم یک شهر دیگه باشیم و ماه به ماه همدیگه رو نبینیم.
من معنای یک سری از حرفهای این دوستمون رو نمی فهمم. معنای اینکه "
نگيزه و داشتهي بيشتري براي حركت و همان –به قول خودمان!- پيشرفت دارم." رو نمی فهمم. انگیزه و داشته برای پیشرفت؟؟ دوستمون ایران بودند؟
یا "
اينجا٬ به عنوان يك غريبه٬ من آدم متوسطي هستم كه مزيت ويژهاي از ديگران دور و برم جدايم نميكند. در ايران٬ دستكم اميد اين را ميتوانم داشته باشم كه منشا اثر بيشتر و رضايتبخشتري براي خودم و ديگران باشم." در ایران ما(منظور همه جا مای نوعی است) استاد دانشگاه تهران هم بشویم ( که نمی شویم چون ارتباطی با رزومه ندارد چنین استخدامی) نسبت به سوپرمارکتی محله مزیت ویژه ای برایتان ایجاد نمی شود!!
اثربخشی؟ نمی خوام سیاه نمایی کنم ولی واقعا یک پروژه ساده تحلیلی در این کشور بخواهد انجام شود فقط یک سال تصویب بودجه آن طول می کشد. چرا ما این اثربخشی را 1 درصد هم که شده نمی بینیم؟ چرا 50 درصد اس ام اسهایی که می فرستیم fail می شود( به مقصد نمی رسد) چرا بنزین تولیدی برای ریه ما از سیانور خطرناکتر است؟ چرا ماشین تولیدی ایران 8000 دلار قیمت دارد ولی به اندازه یک فورد 1000 دلاری سال 1970 ایمنی ندارد؟ مگر کم مانده اند که کمک کنند و بعد یا فاسد شده اند یا هیچ اثری نگذاشته اند که داشته باشند.
به نظر من هم کسی که از زندگی آرامش، رفاه از روی استعداد،تحول و پیشرفت تدریجی را نمی خواهد و عاشق دری به تخته ای خوردن و ره صد ساله را یک شبه رفتن است اتفاقا بهتر است ایران بماند.
در ایران مانند درختی هستیم با ریشه های (اقتصاد، رفاه، آرامش، پیشرفت علمی ، تحصیلی ؛ کاری) بسیار سست ولی تا دلتان بخواهد برگ و حاشیه ( کتابفروشی توی کریمخان؛ کلاس آواز استاد فلاح!!! و ...) داریم.
این وبلاگ رو من چند بار خوندم. توصیه شده توسط چند تن از دوستان. بیشتر مثل یک دلتنگی برای فضای نوستالژیک ایران هست. دلایل منطقی واقعا ندیدم.
ولی دلایل احساسی بسیار قوی رو بیان کرده بودند که احتمالا برای اکثر ما بوجود خواهد اومد.
اثربخشی؟ نمی خوام سیاه نمایی کنم ولی واقعا یک پروژه ساده تحلیلی در این کشور بخواهد انجام شود فقط یک سال تصویب بودجه آن طول می کشد. چرا ما این اثربخشی را 1 درصد هم که شده نمی بینیم؟ چرا 50 درصد اس ام اسهایی که می فرستیم fail می شود( به مقصد نمی رسد) چرا بنزین تولیدی برای ریه ما از سیانور خطرناکتر است؟ چرا ماشین تولیدی ایران 8000 دلار قیمت دارد ولی به اندازه یک فورد 1000 دلاری سال 1970 ایمنی ندارد؟ مگر کم مانده اند که کمک کنند و بعد یا فاسد شده اند یا هیچ اثری نگذاشته اند که داشته باشند.
به نظر من هم کسی که از زندگی آرامش، رفاه از روی استعداد،تحول و پیشرفت تدریجی را نمی خواهد و عاشق دری به تخته ای خوردن و ره صد ساله را یک شبه رفتن است اتفاقا بهتر است ایران بماند.
در ایران مانند درختی هستیم با ریشه های (اقتصاد، رفاه، آرامش، پیشرفت علمی ، تحصیلی ؛ کاری) بسیار سست ولی تا دلتان بخواهد برگ و حاشیه ( کتابفروشی توی کریمخان؛ کلاس آواز استاد فلاح!!! و ...) داریم.
این وبلاگ رو من چند بار خوندم. توصیه شده توسط چند تن از دوستان. بیشتر مثل یک دلتنگی برای فضای نوستالژیک ایران هست. دلایل منطقی واقعا ندیدم.
تو را دوست می دارم
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد...
--
در فراسوهای عشق، تو را دوست می دارم،در فراسوهای پرده و رنگ..
در فراسوهای پیکرمان به من و عده دیداری بده (شاملو)
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد...
--
در فراسوهای عشق، تو را دوست می دارم،در فراسوهای پرده و رنگ..
در فراسوهای پیکرمان به من و عده دیداری بده (شاملو)