درود
خب من واقعا نمی دونم اینها در ایران کارشون چی بوده ولی یقین دارم کیفیت زندگی بالاتری رو طلب می کنند که اینطوری دارند کار می کنند.
یکی از اشنایان، در آمریکا کار می کند،31 ساله با کارشناسی ارشد، شرکت توزیع کننده مواد آرایشی، روزی 12 ساعت کار می کند. بله. فرمایش شما صحیح است. کار بسیار سنگین ولی زیر پایش بی ام و سری 3 هست (نه پراید مدل 86) و پارسال را در فرانسه بود ( نه اوشون فشم). سالیانه 90 هزار دلار درآمد دارد که به گقته خودش با این ساعت کاری درآمد متوسطی محسوب می شود و با کسر مالیات حدود 70 هزار دلار می شود و بعد از سه سال از گرین کارتش صاحب خانه ای شده است که قسطش را می دهد. علاقه ای به ازدواج ندارد وگرنه برایش به راحتی آب خوردن است در مقایسه با ایران!
اگر کسی دنبال نهایت آرامش است شهروندی استرالیا بگیرد ماهیانه 2000 دلار به حسابش ریخته می شود در منزل بخوابد و به زندگی در نهایت آرامش برسد.
هرچند من آرامش رو به این می گم که از حداقلها خیالم راحت باشد و برای حداکثر ها تلاش کنم. واقعا تحصیل کرده دارای شغلی که نگران هزینه خورد و خوراکش باشد در آمریکا هم پیدا می شود؟
ما داریم با ایران مقایسه می کنیم. اینو هیچ وقت نباید فراموش کرد. اگر فرزند پولدار هستیم به نظرم به دلایل مالی به خارج رفتن کاری بس عبث است. کسی که در ایران تامین هزینه زندگی، سرمایه کاری و... اش برعهده خانواده محترم بوده باید دلایلی برتر از دلایل مالی داشته باشد که به خارج از کشور برود و سختی تحمل کند.
آن وقت من کارشناسی ارشد مهندس در ایران که بسیار خوشبختانه (چون نیمی از هم سنهای من بیکار هستند) ماهی 1 میلیون درآمد دارم که اجاره منزلم 1 میلیون تومان است!
[size=13px]یعنی من مهندس فارغ التحصیل از دانشگاه تهران که ببخشید از تمام دوستان، زندگیم در ایران جان کندن برای نمردن از گرسنگی یا بی سرپناهی است نمی توانم بگویم آمریکایی ها هم زندگی می کنند که این اندازه کار می کنند؟ من اصلا آرامش و کیفیت زندگی در واژگان زندگیم تعریف نشده است که بخواهم به لایف استایل زندگی یک آمریکایی ایراد بگیرم. شاید به این خاطر است که معنای حرف شما و یا اون وبلاگ نویس ارجمند که دنبال ارتقای علم و خدمت به بشریت است را متوجه نمی شوم!
زندگی دو نفر با شرایط یکسان از نظر تحصیلی و شغلی در دو کشور ایران و آمریکا قابل مقایسه نیست.
من به شخصه برای آرامش مطلق و رفاه مطلق به آمریکا، استرالیا و .. نمی روم. برای تغییر در کیفیت زندگی، افزایش آرامش و رفاه زندگی به این کشورها می روم. واقع بینی باعث می شود بدانم وضعیت زندگیم هرچه باشد از ایران بهتر است. من اینطوری سوالم رو مطرح می کند که برای مهندسی که ماهیانه_باز هم بسیار خوشبختانه_ 1 میلیون تومان درآمددر تهران دارد اصلا خانواده ای هم تعریف می شود که بخواهد آرامشش را در کنار خانواده سپری کند؟! اصلا می تواند از پس هزینه های شخصی خودش بربیاید که خانواده حالا بیاید تشکیل دهد و بعد پیش آنها به آرامش برسد؟
خب من واقعا نمی دونم اینها در ایران کارشون چی بوده ولی یقین دارم کیفیت زندگی بالاتری رو طلب می کنند که اینطوری دارند کار می کنند.
یکی از اشنایان، در آمریکا کار می کند،31 ساله با کارشناسی ارشد، شرکت توزیع کننده مواد آرایشی، روزی 12 ساعت کار می کند. بله. فرمایش شما صحیح است. کار بسیار سنگین ولی زیر پایش بی ام و سری 3 هست (نه پراید مدل 86) و پارسال را در فرانسه بود ( نه اوشون فشم). سالیانه 90 هزار دلار درآمد دارد که به گقته خودش با این ساعت کاری درآمد متوسطی محسوب می شود و با کسر مالیات حدود 70 هزار دلار می شود و بعد از سه سال از گرین کارتش صاحب خانه ای شده است که قسطش را می دهد. علاقه ای به ازدواج ندارد وگرنه برایش به راحتی آب خوردن است در مقایسه با ایران!
اگر کسی دنبال نهایت آرامش است شهروندی استرالیا بگیرد ماهیانه 2000 دلار به حسابش ریخته می شود در منزل بخوابد و به زندگی در نهایت آرامش برسد.
هرچند من آرامش رو به این می گم که از حداقلها خیالم راحت باشد و برای حداکثر ها تلاش کنم. واقعا تحصیل کرده دارای شغلی که نگران هزینه خورد و خوراکش باشد در آمریکا هم پیدا می شود؟
ما داریم با ایران مقایسه می کنیم. اینو هیچ وقت نباید فراموش کرد. اگر فرزند پولدار هستیم به نظرم به دلایل مالی به خارج رفتن کاری بس عبث است. کسی که در ایران تامین هزینه زندگی، سرمایه کاری و... اش برعهده خانواده محترم بوده باید دلایلی برتر از دلایل مالی داشته باشد که به خارج از کشور برود و سختی تحمل کند.
آن وقت من کارشناسی ارشد مهندس در ایران که بسیار خوشبختانه (چون نیمی از هم سنهای من بیکار هستند) ماهی 1 میلیون درآمد دارم که اجاره منزلم 1 میلیون تومان است!
[size=13px]یعنی من مهندس فارغ التحصیل از دانشگاه تهران که ببخشید از تمام دوستان، زندگیم در ایران جان کندن برای نمردن از گرسنگی یا بی سرپناهی است نمی توانم بگویم آمریکایی ها هم زندگی می کنند که این اندازه کار می کنند؟ من اصلا آرامش و کیفیت زندگی در واژگان زندگیم تعریف نشده است که بخواهم به لایف استایل زندگی یک آمریکایی ایراد بگیرم. شاید به این خاطر است که معنای حرف شما و یا اون وبلاگ نویس ارجمند که دنبال ارتقای علم و خدمت به بشریت است را متوجه نمی شوم!
زندگی دو نفر با شرایط یکسان از نظر تحصیلی و شغلی در دو کشور ایران و آمریکا قابل مقایسه نیست.
من به شخصه برای آرامش مطلق و رفاه مطلق به آمریکا، استرالیا و .. نمی روم. برای تغییر در کیفیت زندگی، افزایش آرامش و رفاه زندگی به این کشورها می روم. واقع بینی باعث می شود بدانم وضعیت زندگیم هرچه باشد از ایران بهتر است. من اینطوری سوالم رو مطرح می کند که برای مهندسی که ماهیانه_باز هم بسیار خوشبختانه_ 1 میلیون تومان درآمددر تهران دارد اصلا خانواده ای هم تعریف می شود که بخواهد آرامشش را در کنار خانواده سپری کند؟! اصلا می تواند از پس هزینه های شخصی خودش بربیاید که خانواده حالا بیاید تشکیل دهد و بعد پیش آنها به آرامش برسد؟
تو را دوست می دارم
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد...
--
در فراسوهای عشق، تو را دوست می دارم،در فراسوهای پرده و رنگ..
در فراسوهای پیکرمان به من و عده دیداری بده (شاملو)
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد...
--
در فراسوهای عشق، تو را دوست می دارم،در فراسوهای پرده و رنگ..
در فراسوهای پیکرمان به من و عده دیداری بده (شاملو)