28-10-2012, 08:59 PM
(28-10-2012, 02:59 PM)Karim نوشته: شهروز جان منم باهات موافقم که طرز تفکرات هرکس به خودش مربوط میشه .ولی خب مشکل اینجاس که در این مملکت اطرافیان میخوان طرز تفکرشون رو به آدم تحمیل کنند و مثلا اگه من فرضی دوست دارم مجرد بمونم این طرز تفکر یک چیز بد تلقی میشه و مدام از اطرافیان فشار میارند( چه با حرف چه با عمل) که مثلا سنت بالارفت وای فلا ن شد وای بهمان شد و مثل خوره ذهن آدمو می خورند..کریم عزیز، انسانی که چهارچوب برای زندگیش داشته باشد با حرف دیگران تغییر نمی کند. حرف دیگران یک چاقوی دولبه هست. بسیاری از دوستان و آشنایان من هم اصرار عجیبی به ازدواج نکردن و .. دارند. دلایلی دارند که به زعم آنها منطقی است مثل " محدود شدن ازادی در خارج از کشور و عدم پیش بینی از اینکه آینده به چه شکل پیش می رود ..."
یا همین موضوع خارج بخصوص درمورد خانم که مثلا خارج بری ازدواجت چی میشه؟ و....
واسه اینکه از عنوان تاپیک هم دور نشیم راه حلی که بنظرم میرسه و گاهی هم انجام میدم در مقابل دخالت ها و فشارهای اطرافیان: برخورد مستقیم و جدی هست! و خیلی رک میگم به شما هیچ ربطی نداره!
برای شخص من و روحیه من، ازدواج حتی یک زندگی معمولی و نه آنقدرها رمانتیک ، بسیار مسئله مهم و غیر قابل چشم پوشی است. کسی بهتر از من روحیه من را می شناسد؟
تو را دوست می دارم
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد...
--
در فراسوهای عشق، تو را دوست می دارم،در فراسوهای پرده و رنگ..
در فراسوهای پیکرمان به من و عده دیداری بده (شاملو)
در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان می پذیرد...
--
در فراسوهای عشق، تو را دوست می دارم،در فراسوهای پرده و رنگ..
در فراسوهای پیکرمان به من و عده دیداری بده (شاملو)