مشاهدات و تجربیات فرهنگی و اجتماعی در آمریکا - نسخه قابل چاپ +- آکادمیا کافه (https://www.academiacafe.com/pf) +-- انجمن: کشورها (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7) +--- انجمن: ایالات متحده آمریکا (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7) +---- انجمن: زندگی و کار در آمریکا (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7) +---- موضوع: مشاهدات و تجربیات فرهنگی و اجتماعی در آمریکا (/Thread-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7) |
RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - Shahrouz - 21-03-2013 درود خب من واقعا نمی دونم اینها در ایران کارشون چی بوده ولی یقین دارم کیفیت زندگی بالاتری رو طلب می کنند که اینطوری دارند کار می کنند. یکی از اشنایان، در آمریکا کار می کند،31 ساله با کارشناسی ارشد، شرکت توزیع کننده مواد آرایشی، روزی 12 ساعت کار می کند. بله. فرمایش شما صحیح است. کار بسیار سنگین ولی زیر پایش بی ام و سری 3 هست (نه پراید مدل 86) و پارسال را در فرانسه بود ( نه اوشون فشم). سالیانه 90 هزار دلار درآمد دارد که به گقته خودش با این ساعت کاری درآمد متوسطی محسوب می شود و با کسر مالیات حدود 70 هزار دلار می شود و بعد از سه سال از گرین کارتش صاحب خانه ای شده است که قسطش را می دهد. علاقه ای به ازدواج ندارد وگرنه برایش به راحتی آب خوردن است در مقایسه با ایران! اگر کسی دنبال نهایت آرامش است شهروندی استرالیا بگیرد ماهیانه 2000 دلار به حسابش ریخته می شود در منزل بخوابد و به زندگی در نهایت آرامش برسد. هرچند من آرامش رو به این می گم که از حداقلها خیالم راحت باشد و برای حداکثر ها تلاش کنم. واقعا تحصیل کرده دارای شغلی که نگران هزینه خورد و خوراکش باشد در آمریکا هم پیدا می شود؟ ما داریم با ایران مقایسه می کنیم. اینو هیچ وقت نباید فراموش کرد. اگر فرزند پولدار هستیم به نظرم به دلایل مالی به خارج رفتن کاری بس عبث است. کسی که در ایران تامین هزینه زندگی، سرمایه کاری و... اش برعهده خانواده محترم بوده باید دلایلی برتر از دلایل مالی داشته باشد که به خارج از کشور برود و سختی تحمل کند. آن وقت من کارشناسی ارشد مهندس در ایران که بسیار خوشبختانه (چون نیمی از هم سنهای من بیکار هستند) ماهی 1 میلیون درآمد دارم که اجاره منزلم 1 میلیون تومان است! [size=13px]یعنی من مهندس فارغ التحصیل از دانشگاه تهران که ببخشید از تمام دوستان، زندگیم در ایران جان کندن برای نمردن از گرسنگی یا بی سرپناهی است نمی توانم بگویم آمریکایی ها هم زندگی می کنند که این اندازه کار می کنند؟ من اصلا آرامش و کیفیت زندگی در واژگان زندگیم تعریف نشده است که بخواهم به لایف استایل زندگی یک آمریکایی ایراد بگیرم. شاید به این خاطر است که معنای حرف شما و یا اون وبلاگ نویس ارجمند که دنبال ارتقای علم و خدمت به بشریت است را متوجه نمی شوم! زندگی دو نفر با شرایط یکسان از نظر تحصیلی و شغلی در دو کشور ایران و آمریکا قابل مقایسه نیست. من به شخصه برای آرامش مطلق و رفاه مطلق به آمریکا، استرالیا و .. نمی روم. برای تغییر در کیفیت زندگی، افزایش آرامش و رفاه زندگی به این کشورها می روم. واقع بینی باعث می شود بدانم وضعیت زندگیم هرچه باشد از ایران بهتر است. من اینطوری سوالم رو مطرح می کند که برای مهندسی که ماهیانه_باز هم بسیار خوشبختانه_ 1 میلیون تومان درآمددر تهران دارد اصلا خانواده ای هم تعریف می شود که بخواهد آرامشش را در کنار خانواده سپری کند؟! اصلا می تواند از پس هزینه های شخصی خودش بربیاید که خانواده حالا بیاید تشکیل دهد و بعد پیش آنها به آرامش برسد؟ RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - Babak - 22-03-2013 قبل از این که نظرم رو بگم، اجازه بدید اول پیشینه خودم رو بگم، چون احتمالا شرایط برای افراد مختلف متفاوت خواهد بود. من کارشناسی و کارشناسی ارشد رو در رشته مهندسی کامپیوتر از ایران گرفتم و قبل از خروج از ایران، در ایران با دوستانم شرکت کامپیوتری زده بودیم و حدود ۵ سالی در ایران در شرکت خودم مشغول کار بودم. ورود من به امریکا با ویزای دانشجویی بود. چند سالی دانشجو بودم و فاند کامل داشتم و بعد از فارغالتحصیلی در سال ۲۰۰۹ هم وارد بازار کار شدم و در چند شرکت بزرگ و کوچیک در امریکا کار کردم و الان هم مشغول کار در شرکت Cisco هستم. در امریکا، فقط در ایالت کالیفورنیا زندگی کردم و در هیچ ایالت دیگهای بیشتر از چند روز نبودم. با توجه به این که گاهی ایالتهای امریکا با هم تفاوتهای زیادی دارند، شاید برخی از مطالب زیر در مورد سایر ایالتها صادق نباشه. بر این اساس مزایا و معایب مهمی که در امریکا دیدم رو مینویسم:
RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - lavender - 23-03-2013 یه موضوع دیگه هم که هست اینه که وضعیت اقتصادی افراد همه چیز رو تحت الشعاع قرار می ده و این رو نمی شه انکار کرد. به طور مثال فرض کنید یه دانشجوی دکترا میاد امریکا- دانشگاه می گه سالی 15,000$ بهت می دیم. خب نزدیک 5000 تا می ره برای fee که برای بعضی از دانشگاه ها باید توسط خودشون پرداخت بشه. می مونه 10k. حالا بگیریم شهر خیلی اروزن و خوبی باشه هزینه ی خونه و فیش های مختلف بشه 600$. ( آب و برق و موبایل و اینترنت و....) می مونه چقد؟ 2800$ ! این یعنی ماهی 233$ براش می مونه. به فرض اینکه این دانشجوی محترم ماشین نداشته باشه ماهی 233$ باید خرج خردو خوراک و پوشاک و موارد ضروری بکنه. اصن می گین ایشون خیلی صرفه چو و غیر قرتی 1000$ هم سالی اضافه میاره. بنا به دلایلی هم نمی تونه ارز دانشجویی بگیره ( $ هم که قربونش برم دیگه 1200 نیست) راستش به نظرم بحث مالی خیلی چیزا رو می تونه تحت الشعاع قرار بده. فرد X که الان باید خونش رو عوض کنه باید دنبال 10 جا بگرده که شده ماهی 50$ ارزون تر باشه. همش دنبال حراج باشه و..... من نمی گم این چیزا بده. آدم بالاخره صرفه جویی می کنه بعد می گه خب می رم مسافرت یا می رم فلان کنسرت یا یه لپتاپ خوب می گیرم. اما یه وقتی میشه که جایی واسه ی این چیزا نمی مونه و توی خرجای معمولی می مونیم. اینا واقعاً با روح و روان آدما بازی می کنه. همش می شه استرس. به جایی که با خیال راحت و آرامش بشه درس خوند همش باید فکر کرد که ای وای این بیل اومد ...اون هزینه رو باید پرداخت کنم و..... این فکرا باعث می شه تمرکز کم شه=> درس رو اونجوری که باید نمی شه خوند=> شاید معدل کم شه=> بورسیه می پره=> ویزات هم می پره=> برو بیرون درم ببند پشت سرت! یه همین سادگی. ولی کسی که پولداره اصن براش مهم نیست که سالی 100$ رفته رو اجاره خونش یا نه. سه سوت می ره خرید می کنه و میاد بیرون...10 جا نمی ره که شاید 5-10$ ارزون تر بتونه خرید کنه. من اصلاً منظورم این نیست که فقط توی امریکا و کانادا و... این مشکلات هست و ایران اینطور نیست. همه جا همینه.... ولی اینجا اگه تنها باشی نه کسی میتونه کمکت کنه نه روت میشه به خانوادت بگی پول بفرستن چون اونا هم 1000 نوع گرفتاری دارن. اینجاست که آدم نیاز به اون پشتوانه ی عاطفی و مالی لعنتی داره..... RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - Babak - 23-03-2013 lavender عزیز این موضوع تقریبا ثابت شده است که کمبودهای مالی در حدی که باعث بشه شما نتونید یک زندگی معمول داشته باشید، به شدت میزان رضایت از زندگی رو کاهش میده، هر چند که برعکسش درست نیست و بعد از رسیدن به حدی از درآمد که زندگی شما در حد معمول تامین بشه، داشتن پول بیشتر رضایت از زندگی رو بالا نمیبره. این مسالهای که شما بهش اشاره کردید کاملا درسته، اما به نظر من مشکل خاص امریکا نیست. در واقع امریکا از نظر فاند نسبت به خیلی از کشورهای دیگه وضعیت بهتری داره و معمولا پول بیشتر در دانشگاههای امریکا هست و مخارج زندگی هم در امریکا نسبت به خیلی از کشورهای پیشرفته پایینتره. در بسیاری از کشورها، همین فاند ۱۵ الی ۲۰ هزار دلار هم به سختی پیدا میشه و مخارج زندگی بالاتره و از این جهات وضعیت بدتره. به همین خاطر، من همیشه به دوستانی که قصد خروج از ایران و تحصیل در خارج از کشور رو دارند به شدت توصیه میکنم که مسائل مالی رو جدی بگیرند و سعی کنند که حتما یا از دانشگاه مقصد به اندازه کافی فاند بگیرند یا مطمئن باشند که به اندازه کافی پشتوانه مالی شخصی دارند. RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - armince - 12-05-2013 چندی قبل سریال 90210 رو میدیدم که ماجراهاش مربوط به چند دختر و پسر از دبیرستان تا دانشگاه بوده (وهست) و یه جورایی یه تشریح جالب و کاملی از محیط آکادمیک اونجا داره و از همه افراد هم توش هستند حتی یک نفر به اسم نوید شیرازی که مثلا ایرانیه . یک هندی و خلاصه همه هستن ولی چیزی که تو سریال واسم جالب و البته آزار دهنده بود این بود که آمریکایی ها رو مردمی بسیار بی ادب نشون میداد. بارها دیدم که 2 نفر دارن صحبت میکنن یه گوشه نفر سوم میاد از دور داد میزنه فلانی!!! بعدهم سریع میاد صحبت میکنه باهاش انگار نه انگار که این فلانی داشت با کسی دیگه صحبت میکرد! نه عذرخواهی نه ببخشیدی چیزی به راحتی میپرن وسط حرف دو نفر دیگه. خلاصه دست به ایگنورش خیلی خوبه دوم اینکه هرجا میرن بدون در زدن وارد میشن. یعنی مرتب یهو درو باز میکنن و یه صحنه ای میبینن که نباید ببینن این 2 موضوع منو گیج کرده که آیا واقعا اینجوریه یا تو سریاله؟ ( آخه سریال یکی از جنبه های واقعیش محیط واقعی و تشریح تقریبا بی طرفانه اس و خیلی بعید میدونم که این موضوع در جامعه آمریکا نباشه) دوستانی که تجربه دارن نظر بدن لطفا RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - lavender - 12-05-2013 (12-05-2013, 09:15 PM)'armince' نوشته: چندی قبل سریال 90210 رو میدیدم که ماجراهاش مربوط به چند دختر و پسر از دبیرستان تا دانشگاه بوده (وهست) و یه جورایی یه تشریح جالب و کاملی از محیط آکادمیک اونجا داره و از همه افراد هم توش هستند حتی یک نفر به اسم نوید شیرازی که مثلا ایرانیه . یک هندی و خلاصه همه هستن امریکایی ها کلاً دوز خود مهم پنداریشون بالاست....
وسط حرف هم می پرن.... بستگی به آدمش داره. اما اینکه بدون در زدن وارد می شن رو خیلی دیدم. حتی اگه استاد سره کلاس باشه و دیر بیان همینجوری بدون در زدن و سلام و علیک از وسط کلاس رد می شن! یکی از استادای ما از این کار خیلی بدش میومد یه ردیف صندلی کنار در رو خالی می ذاشت واسه افرادی که دیر میان RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - Babak - 17-05-2013 در زمینه رفتارهای اجتماعی چیزی که در امریکا و کانادا متفاوت از ایرانه میزان فاصله فیزیکی بین اشخاص غریبه است. این فاصله فیزیکی در امریکا و کانادا خیلی بیشتر از کشور خودمونه. مثلا تو صف که میایستند هر نفر با نفر جلویی حدود نیم تا یک متری فاصله داره. یا مثلا در فروشگاه، وقتی یه نفر دم صندوقه که پولش رو حساب کنه، شما باید حدود دو متری عقبتر ازش بایستید. همچنین موقع خرید کردن اگر جنسی به چشمتون میاد که نزدیک به شخص دیگهایه، مثلا در قفسه است و شخصی با فاصله کمی (کمتر از یک متر) از اون جنس ایستاده، صبر کنید تا طرف کارش تموم بشه و فاصلهاش بیشتر بشه، بعد برید سراغ جنس مورد نظرتون. خلاصه این که این فاصله فیزیکی رو با معیار معمول در امریکا و کانادا رعایت کنید. RE: مشاهدات و تجربیات شما در آمریکا - jake - 19-05-2013 ابتدا عضر خواهی من رو پبذیرید در مورد اظهار نظر چون خودم هنوز مشرف نشدم اما خب تجربیاتم در حدی هست که بتونم فتفا بدم (: در امریکا در مورد این صف وایستادن های مردم خیلی جدی هستند و به هیچ وجه اجازه نمیدن که حقشون در چنین سف ها از بین بره در عین حال خیلی دل رحم هستند و ملاحظه افراد پیر ، ناتوان و خانمهای باردار رو میکنند. و برخلاف ایران که مثلاً مردم از میان صف ها به راحتی عبور میکنند بر عکس این افراد صبر میکنند تا جای کافی برای رد شدن به وجود بیاد بعد و یه وری رد شدن و جفت پا رفتن تو کارشون نیست. یک مورد دیگه : در مورد اتوبوس و مترو ! اینکه بر خلاف ایران که وقتی یک پیر مرد سوار میشه یک جوان به خاطر دل رحمی صندلی خودش رو در اختیار این مرد مسن میگذاره در امریکا این یک نوع قانون هستش و شما باید زمانی که فردی ناتوان ، پیر ، یا فردی که شرایط جسمی نامناسب داره میاد در صورت نبودن جا برای نشتن باید صندلی خودتون رو در اختیار این افراد قرار بدید. یا مثلاً در مورد رانندگیشون : خیلی کم پیش میاد بوق بزنند یا سرشون رو از پنجره بیرون بیارند و بخوان با 50 تا ماشین جلویی صحبت کنند و اکثراً خیلی خیلی به افراد پیاده حساس هستند مخصوصاً در مقاطع شهری !! بازهم بابت درج نظر عضر خواهی میکنم و امیدوارم هرجا که هستید موفق و سربلند باشید RE: مشاهدات و تجربیات فرهنگی و اجتماعی در آمریکا - lavender - 31-05-2013 با گفته های دوستمون Jake کاملاً موافقم. فاصله کلاً براشون مهمه.... مخصوصاً توی صف بانک یا صندوق خرید.... همینطور اگه تو فروشگاهی در حال خرید هستید و توی ردیف ها دارید راه می رید باز هم فاصله رو باهاشون حفظ کنید. رانندگیشون خوبه اما توی اتوبان ها خیلی باید مواظب باشید چون از هر دو طرف می تونن سبقت بگیرن ازتون. یه آقای محترمی! چند شب پیش که داشتم از سره کار برمی گشتم نور بالا زده بود و مستقیم توی آینه ی من بود . چشمم در اومد و انگار نه انگار... البته اگه پلیس بگیرتش ممکن بود جریمش کنه. توقع نداشته باشید دستتون رو جلوی یه ماشین بگیرید و بگید آقا ببخشید این آدرس کجاست...نمی گم کمک نمی کنن اما به خاطر safety اصولاً نگاهتون هم نمی کنن. همه پنجره های ماشینشون تا آخر بالاست.... به طور کلی امریکایی ها بیشتر " من" براشون مهم هست تا " ما " و جامعه .... جمله ی I don't care رو به وفور ازشون می شنوید. RE: مشاهدات و تجربیات فرهنگی و اجتماعی در آمریکا - lavender - 31-05-2013 یه چیزی که خیلیا ازش شاکی هستن... ادب و رفتار های بچه های نوجوان یا حتی جوون اینجاست. ببخشید اما واقعاً چی تو مدرسه به اینا یاد می دن؟ 1- گرامر زبانشون که افتضاحه...سره کلاس academic writing همیشه بد ترین گرامر ها مال امریکایی ها بود...استادمون هم می گفت تقصیری ندارید چون تو مدرسه گرامر تدریس نمی شه..... یا یکی از دوستام کلاس ESL گرفته بود می گفت 30% امریکایی داشتن :| 2- علوم ( ریاضی- فیزیک- شیمی) افتضاح به تمام معنا.... یه جمع کسری رو جون می دن تا حل کنن تازه اونم با ماشین حساب و غیره. اینو دیگه به چشم خودم دیدم.... تا استاد یه چیزی پای تخته می نوشته سره کلاس calc 1. تندی ماشین حسابا رو در میاوردن. من و یکی دیگه از بچه ها دستی حل می کردیم زود جواب رو می دادیم. شیمی که از 48 نفر کلاس توی درس Chem 101 یه چیزی حدود 15 نفر F شدن. شیمی سوم دبیرستان ایران. تازه هیچ چی شیمی آلی نداشت..فقط استوکیومتری بود...تبدیل گرم به مول و فرمول نویسی و..... 3- از نظر اجتماعی بودن و ادب هم که.... من نمی دونم چی بگم...بزرگتر رو اصن آدم حساب نمی کنن... پدر بزرگ من رفته بود کانادا دیدن داییم اینا دختر داییم از دو سالگی اونجاست و الان 19 سالشه.... وقتی پدر بزرگم برگشت ایران گفت: قربون شماها برم... اونا دلشون خوشه بچه بزرگ کردن... نه سلامی نه الیکی...نه بزرگتر کوچیکتری... هیــــــــــــچ.... و وقتی خودم اومدم امریکا این موضوع رو به عینه دیدم. * رفته بودم خونه ی یکی از دوستامون. یه پسر 16 ساله داره...10 نفر آدم بزرگ بودیم و سره میز شام... آقا پسرشون در یک حرکت سریع اومد یه بشقاب ورداشت و چند تا غذا ریخت برای خودش و عین فشنگ در رفت...ماها : و مامانه وقتی دید ماها مات و مبهوتیم یه لبخند زود و گفت: سینا بود! حالا ما بودیم مادر پدرمون یه مهمون که می خواست باید می گفتن: مهمون داره میاد.... دیگه خودمون می دونستیم...می رفتیم کلی سلام و علیک و ماچ و بوس و به به چه دختر گلی شدی...عمو جان کلاس چندمی؟! و... خیلی مودب بودیما.... نمیدونم ...به نظر شما هم همینه؟ ویرایش توسط MaMi به دلیل درخواست کاربر |