آکادمیا کافه
تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - نسخه قابل چاپ

+- آکادمیا کافه (https://www.academiacafe.com/pf)
+-- انجمن: اطلاعات جانبی دریافت پذیرش (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D8%B4)
+--- انجمن: تاثیر پذیرش و مهاجرت بر زندگی(سایر موارد) (https://www.academiacafe.com/pf/Forum-%D8%AA%D8%A7%D8%AB%DB%8C%D8%B1-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D8%B4-%D9%88-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF)
+--- موضوع: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران (/Thread-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)

صفحات 1 2


تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - Babak - 17-12-2016

رفتن از ایران به دردسرش می‌ارزه؟ دوری از خانواده، وضعیت مبهم زندگی در یک کشور غریب، ندونستن زبان و فرهنگ و غیره. تحمل چندین مشکل که هر کدوم‌شون به تنهایی مشکل بزرگی محسوب می‌شه واقعا کار منطقی و عاقلانه‌ایه؟
این‌ها سوالاتی بود که حدود ۱۵-۲۰ سال پیش ذهن من رو به خودش مشغول کرده بود و به مدت چند سال یکی از مشغله‌های بزرگ ذهنی من بود. از هر جایی که می‌شد تا حدی به دنبال پاسخی برای این سوالات بودم، اما واقعا هیچ وقت پاسخ درستی براش پیدا نکردم و در نهایت صرفا با امید به این که پاسخ این سوالات مثبت باشه از ایران خارج شدم. من تو این پست قصد ندارم که مستقیما به این سوال‌ها پاسخ بدم، چرا که واقعا پاسخ قطعی‌ای براشون وجود نداره. هدف من از این پست اینه که بعد از گذشت حدود ۱۲-۱۳ سال از مهاجرت از ایران تجربیاتم رو با شما به اشتراک بگذارم. با توجه به این که خیلی از شما قصد دارید مثل من برای ادامه تحصیل از ایران خارج بشید، شاید این تجربیات بتونه دید بهتری بهتون بده تا بتونید در مورد آینده‌تون واقع بینانه‌تر تصمیم بگیرید.

پیشینه افراد در ارزشیابی اون‌ها از شرایط‌شون تاثیر زیادی می‌گذاره و از این جهت شاید بد نباشه قبل از این که ادامه مطلب رو بخونید، کمی در مورد گذشته من بدونید. من با خیلی دردسر تونستم بالاخره به  امریکا برسم و مسیر پذیرش من حدود چهار سالی طول کشید. جزئیاتش رو می‌تونید در این پست بخونید. 

بقیه این پست رو من به صورت پرسش و پاسخ از خودم می‌نویسم و سعی می‌کنم به پرسش‌هایی که در گذشته در ذهن خودم داشتم پاسخ بدم. شما هم در ادامه می‌تونید اگر پرسش‌های دیگه‌ای دارید بپرسید و من سعی می‌کنم تا حد امکان پاسخ بدم.

۱. آیا به اهداف شغلی و تحصیلی‌ای که داشتی رسیدی و از شرایط فعلیت راضی هستی؟
فکر می‌کنم بعد از رسیدن به امریکا مسیری که طی کردم با موفقیت همراه بود. ظرف مدت نزدیک به چهار سال دکترا رو با شرایط خیلی خوبی گرفتم و بعد از اون وارد صنعت شدم. با توجه به رشته تحصیلیم که کامپیوتره، از همون ابتدا به سیلیکون ولی اومدم و شروع به کار کردم. با شرکت یاهو شروع کردم و چند تا شرکت بزرگ و کوچک رو تجربه کردم و الان هم در گوگل مشغول به کارم.
وقتی به گذشته‌ام فکر می‌کنم کار کردن تو شرکت‌هایی مثل گوگل و غیره برام در حد آرزو بود. در نتیجه امروز از این که تونستم به اینجا برسم خوشحالم، اما اون تصوری که از کار کردن در شرکتی مثل گوگل داشتم با واقعیت خیلی منطبق نبود و بسیار بلندپروازانه و خام بود. اون موقع تصور من از کار کردن در یک شرکت بزرگ این بود که من روی مهم‌ترین پروژه‌های شرکت کار خواهم کرد و یکی از مهندسین اصلی و طراحان اصلی این پروژه‌ها خواهم بود. واقعیت اینه که شرکت‌های بزرگ با سرمایه‌های میلیاردی به هیچ عنوان حاضر نمی‌شن که مهم‌ترین پروژه‌هاشون رو وابسته به مهندسی بکنند که هیچ تضمینی به موندنش در شرکت نیست و هر لحظه ممکنه تصمیم بگیره که شرکت رو ترک کنه. لازمه اینجا توضیح بدم که قراردادهای استخدامی در امریکا اغلب بدون تضمین و مدت هستند و هر یک از طرفین قرارداد می‌تونند هر موقع که بخوان قرارداد رو فسخ کنند. یه مهندس می‌تونه در شرکت‌های بزرگ تبدیل به یه مهره کلیدی بشه، اما واقعا تعداد این افراد در شرکت‌ها خیلی کمه و معمولا افرادی هستند که
بیشتر از ده سال در شرکت مونده‌اند و واقعا در کارشون موفق بوده‌اند.
علیرغم این که بعضی از مسائل مطابق انتظاراتم پیش نرفت، برای جمع‌بندی می‌تونم بگم که پاسخ من به این سوال مثبته و از شرایط کاریم در کل راضی هستم.

۲. آیا تونستی به شرایط مالی‌ای که تو ذهنت بود برسی؟
رشته کامپیوتر نرم‌افزار در بین رشته‌های فنی یکی از پردرآمدترین رشته‌ها در امریکاست. شرکت‌های سیلیکون ولی حقوق‌های زیادی به مهندسین خودشون می‌دهند تا بتونند با شرکت‌های دیگه که قصد استخدام اون‌ها رو دارند رقابت کنند. به همین خاطر از نظر درآمدی من به بیشتر از اون چه که فکر می‌کردم رسیدم، اما این به این معنی نیست که من در بهترین شرایط زندگی می‌کنم. در کنار حقوق‌های بالای سیلیکون ولی هزینه‌های زندگی سرسام‌آورند. یکی از هزینه‌های بزرگ اینجا هزینه مسکنه و یکی   دیگه هزینه نگهداری بچه در طول روزه. اینجا اغلب زن و شوهرها باید هر دو کار کنند تا بتونند از پس هزینه‌های زندگی بربیایند. در طول روز که پدر و مادر خونه نیستند بچه‌ها در مهدکودک یا توسط پرستارها نگهداری می‌شن. هزینه نگهداری بچه‌ها بین ۱۵۰۰ الی ۳۰۰۰ دلار در ماهه. هزینه بزرگ دیگه مالیاته. با توجه به حقوق‌های بالا، جمع مالیات و سایر کسورات در کالفورنیا بیش از ۴۰ درصد حقوقه. مالیات بر درآمد اما تنها مالیاتی نیست که شما پرداخت می‌کنید. مالیات بر خرید در کالیفورنیا حدود ۹٪ هست و شامل خرید تقریبا همه چیز غیر از مواد غذایی می‌شه. همچنین مالیات مسکن وجود داره که کمی بیشتر از ۱٪ هست. با توجه به قیمت‌های خیلی زیاد مسکن در این منطقه، مالیات مسکن برای یک منزل مسکونی عادی حدود هزار دلار در ماهه.  در نتیجه اگر همه این مالیات‌ها رو جمع بزنید، به راحتی نیمی از حقوق شما فقط صرف پرداخت مالیات می‌شه. کسر بزرگی از باقی حقوق هم هزینه نگهداری بچه و قسط وام خرید منزل یا اجاره منزل خواهد بود. به عبارتی حقوق‌ها طوری تنظیم شده که بتونید از پس مخارج بربیایید، ولی نه این که بتونید ظرف مدت کوتاهی بار خودتون رو ببندید.
در نهایت می‌تونم بگم که برای مهندسین داشتن یک زندگی خوب ولی نه چندان لوکس در امریکا کاملا دست‌یافتنی است. شما بعد از چند سال می‌تونید با وام بانکی یک خونه نسبتا خوب در یک منطقه نسبتا خوب بخرید و یه ماشین خیلی خوب هم می‌تونید داشته باشید. (قیمت ماشین خیلی خوب نسبت به هزینه‌های زندگی اون قدر زیاد نیست.)

۳. دوری از خانواده چقدر برات سخت بوده؟
بعضی از مسائل هست که هیچ وقت نمی‌شه ارزش خاصی روشون گذاشت و به راحتی با هیچ چیزی قابل مقایسه نیستند. به نظر من و برای من در کنار خانواده بودن یکی از این مسائله. متاسفانه شرایط ویزای امریکا دوری از خانواده رو سخت‌تر می‌کنه. من تا قبل از گرفتن گرین کارت که حدودا ۷-۸ سال بعد از خروجم از ایران اتفاق افتاد، به ایران برنگشتم. حتی بعد از اون هم به خاطر دوری راه و کم بودن مرخصی‌های کاری در حد دو سال یک بار برای مدت کوتاهی فقط می‌تونم سفر کنم. این که من در کنار پدر و مادرم نبودم وقتی که به من نیاز داشتند یا این که پدر و مادر من تنها چند روز از این چند سالی که تنها نوه‌شون به دنیا اومده تونسته‌اند در کنارش باشند چیزی نیست که بتونم به راحتی از کنارش رد بشم و مطمئنم که همیشه آزارم خواهد داد.

۴. خوب بالاخره رفتن از ایران ارزشش رو داشت؟
برای درست پاسخ دادن به این سوال باید این رو در نظر بگیریم که من چه چیزهایی رو در ایران از دست دادم و در امریکا چه چیزهایی بدست آوردم.
مهم‌ترین چیزی که در ایران از دست دادم در کنار خانواده بودنه. به غیر از اون موقعیت اجتماعی هم هست. به هر حال در کشوری که زبان خودش رو صحبت می‌کنیم و از اون آب و خاک هستیم، با داشتن تحصیلات خوب و موقعیت‌های خوب کاری موقعیت اجتماعی بهتری نسبت به امریکا خواهیم داشت. هر چقدر هم انگلیسی رو خوب صحبت کنیم، بالاخره یه مقدار لهجه‌مون متفاوته. همچنین ما در این فرهنگ بزرگ نشدیم و حتی بعد از سال‌ها زندگی همه آداب و رسوم این فرهنگ رو نمی‌دونیم. این موارد باعث می‌شه که حداقل در ذهن خودم احساس کنم که در ایران می‌تونستم موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشم.
و اما در امریکا من یک مدرک دکترا از یک دانشگاه مطرح رو بدست آوردم. موفق شدم در شرکت‌های مهم دنیا کار کنم و از شرایط زندگیم هم در کل راضیم. همون طور که می‌بینید چیزهایی که از دست دادم و چیزهایی که بدست آوردم از یک جنس نیستند و مقایسه کردن‌شون کار ساده‌ای نیست. پس من از یک زاویه دیگه به این موضوع نگاه می‌کنم و سعی می‌کنم که این سوال رو طور دیگه‌ای پاسخ بدم: آیا با دید و تجربه‌ای که امروز دارم حاضر بودم که در ایران زندگی کنم؟ پاسخ این سوال منفیه. زندگی در شرایط فعلی ایران برای من خیلی مشکله. از مسائل اجتماعی و فرهنگی گرفته تا آلودگی هوا در تهران مسائلی هستند که باعث می‌شه من فکر کنم که مایل نیستم در ایران زندگی کنم و فرزندم رو در ایران بزرگ کنم. با توجه به این موضوع، من از تصمیمم برای رفتن از ایران پشیمون نیستم و فکر می‌کنم که حرکت مثبتی برای خودم و نسل بعد از خودم بوده. البته شاید در آینده و با تغییر شرایط در ایران یا آمریکا نظر من با نظر فعلی متفاوت باشه، اما در حال حاضر برآیند این مهاجرت رو مثبت می‌بینم.

۵. پس توصیه‌ات به بقیه اینه که اون‌ها هم از ایران مهاجرت کنند؟
به هیچ وجه نمی‌تونم به کسی چنین توصیه‌ای بکنم. شرایط افراد و ترجیحات‌شون یکسان نیست. همچنین اتفاقاتی که در زندگی می‌افته و موقعیت‌هایی که برای افراد مختلف پیش میاد خیلی متفاوته. در نتیجه افراد دیگه ممکنه تجربه کاملا متفاوتی از من داشته باشند. من فقط هدفم این بود که تا حد امکان بتونم یک ارزیابی کلی از شرایط خودم  فقط به عنوان یک نمونه ارائه بدم تا بقیه بتونند با دید بهتری برای آینده خودشون و این که آیا مهاجرت تحصیلی برای اون‌ها می‌تونه راه‌گشا باشه یا خیر تصمیم بگیرند.


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - Torkan - 17-12-2016

من سوالی رو اتفاقا چند هفته پیش در قسمت مدیران از بابک پرسیده بودم با اجازشون سوال و جواب رو اینجا قرار میدم:


ترکان:

ببخشین من یه سوالی دارم از بابک خان. بابک، آیا شما هدفتون از اول همون کاری بود که الان در ایالات متحده انجام میدهید؟! منظورم اینه که با چه هدفی اپلای کردید و اصولا چه جیزی در ذهنتون بود؟ همچنین ایا از بازار کاری رشتتون به طور کامل اطلاع داشتید؟ اگر وقت کردید لطفا کمی با جزییات جواب بدید ممنون میشم.
پ.ن: البته من پستهای اولیه شما رو خونده بودم ولی جواب چنین سوالاتی رو نیافتم.

بااحترام،
ترکان

بابک:

راستش هدف اصلی حرکت به سمتی بود که امید به زندگی بهتر درش بیشتر باشه. من اون موقع با توجه به شنیده‌ها که عموما مبتنی بر واقعیت بود به این سمت حرکت کردم. امریکا هم از نظر اقتصادی کشور برتریه و هم دانشگاه‌های خوب زیادی داره، به خصوص در رشته کامپیوتر. به همین خاطر انتخاب اشتباهی به نظر نمی‌رسید، اما خوب همه مراحل از ابتدا مشخص نبود و این طور نبود که هدف من از اول همین مسیری باشه که طی کردم. تو سن کمتر و با تجربه کمتر در ایران و در زمانی که اینترنت تازه پا بود و اطلاعات چندان زیادی پیدا نمی‌شد، کار کردن در شرکت‌های بزرگ امریکا شاید بیشتر به آرزو نزدیک بود تا هدف. این که در مراحل بعد از تحصیل چه بکنم بیشتر در زمان تحصیل در امریکا شکل گرفت.

سوال پنجمی که ایشون جواب دادند در واقع جوابش نشان از پختگی ایشون داره.


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - kourosh2016 - 24-12-2016

Babak@
 درود
منظورتون از   " اون تصوری که از کار کردن در شرکتی مثل گوگل داشتم با واقعیت خیلی منطبق نبود و بسیار بلندپروازانه و خام بود. اون موقع تصور من از کار کردن در یک شرکت بزرگ این بود که من روی مهم‌ترین پروژه‌های شرکت کار خواهم کرد و یکی از مهندسین اصلی و طراحان اصلی این پروژه‌ها خواهم بود." 
بیشتر توضیح بدید چون من هم تقریبا همینجوری بلند پروازانه فکر می کنم .
اگه امکانش هست درباره نوع کاری که مثلا یه متخصص Phd در حوزه ماشین لرنینگ و AI به عنوان تازه کار و یا با تجربه انجام میده در شرکتهای بزرگ و مقایسه در آمد آنها توضیح بفرمایید.و اینکه رنک دانشگاه هم در استخدامی در گوگل موثره یا فقط توانایی مورد نیاز شرکت مهمه؟


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - Babak - 24-12-2016

(24-12-2016, 12:43 AM)kourosh2016 نوشته: Babak@
 درود
منظورتون از   " اون تصوری که از کار کردن در شرکتی مثل گوگل داشتم با واقعیت خیلی منطبق نبود و بسیار بلندپروازانه و خام بود. اون موقع تصور من از کار کردن در یک شرکت بزرگ این بود که من روی مهم‌ترین پروژه‌های شرکت کار خواهم کرد و یکی از مهندسین اصلی و طراحان اصلی این پروژه‌ها خواهم بود." 
بیشتر توضیح بدید چون من هم تقریبا همینجوری بلند پروازانه فکر می کنم .
اگه امکانش هست درباره نوع کاری که مثلا یه متخصص Phd در حوزه ماشین لرنینگ و AI به عنوان تازه کار و یا با تجربه انجام میده در شرکتهای بزرگ و مقایسه در آمد آنها توضیح بفرمایید.و اینکه رنک دانشگاه هم در استخدامی در گوگل موثره یا فقط توانایی مورد نیاز شرکت مهمه؟

در متن توضیح دادم که منظورم چی هست. در شرکتی مثل گوگل که نزدیک به ۶۰-۷۰ هزار نفر پرسنل تمام وقت داره، نمی‌تونید انتظار داشته باشید که از راه برسید و تبدیل به مهره خیلی مهمی در شرکت بشید و روی مهم‌ترین پروژه‌ها کار کنید. من در حال حاضر در تیم خیلی مهمی از شرکت هستم، اما همیشه در این شرکت‌ها تیمه که کار مهم انجام می‌ده نه فرد و معمولا وابستگی به فرد کمه در غیر این صورت با رفتن اون فرد شرکت ممکنه نتونه به کارش ادامه بده یا خدشه‌ای در عملکردش وارد بشه. هر یک از افراد یک تیم یه قسمت کوچک از یه کار بزرگ و مهم رو انجام می‌دهند. خیلی مدت زیادی طول می‌کشه، حداقل ۵-۶ سال و در اغلب مواقع بیش از ۱۰ سال، تا در این شرکت‌ها به سطح خیلی بالایی برسید و بتونید پروژه‌های بزرگ رو خودتون هدایت کنید.
شما به عنوان متخصص machine learning در خیلی از تیم‌های گوگل می‌تونید کار کنید. تیم TensorFlow یکی از تیم‌های اصلی و بزرگی هست که کارهای زیادی در این زمینه انجام می‌دهند. از نظر درآمدی هم مشابه گرایش‌های دیگه نرم‌افزاره. معمولا حقوق افرادی که تازه از دانشگاه اومده‌اند حدود ۱۲۰ هزار دلار در سال بعلاوه پاداش و مزایای دیگه است.
رنک دانشگاه در استخدام شدن تاثیرگذار هست، اما شاید بیشترین تاثیرش در یکی دو شغل اول بعد از فارغ‌التحصیلی باشه. اگر بتونید در مصاحبه کاری خیلی خوب ظاهر بشید، رنک دانشگاه دیگه چندان اهمیتی نداره، اما رنک خوب دانشگاه می‌تونه خیلی کمک کنه که شما بتونید مصاحبه کاری رو بگیرید و به مصاحبه دعوت بشید.
این رو هم اضافه کنم که در مورد شرایط استخدام و غیره اگر سوالی دارید، انجمن زندگی و کار در امریکا موضوعات بهتری برای این منظور داره.


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - usphys - 26-12-2016

(24-12-2016, 10:41 AM)Babak نوشته: شما به عنوان متخصص machine learning در خیلی از تیم‌های گوگل می‌تونید کار کنید. تیم TensorFlow یکی از تیم‌های اصلی و بزرگی هست که کارهای زیادی در این زمینه انجام می‌دهند. از نظر درآمدی هم مشابه گرایش‌های دیگه نرم‌افزاره. معمولا حقوق افرادی که تازه از دانشگاه اومده‌اند حدود ۱۲۰ هزار دلار در سال بعلاوه پاداش و مزایای دیگه است.
رنک دانشگاه در استخدام شدن تاثیرگذار هست، اما شاید بیشترین تاثیرش در یکی دو شغل اول بعد از فارغ‌التحصیلی باشه. اگر بتونید در مصاحبه کاری خیلی خوب ظاهر بشید، رنک دانشگاه دیگه چندان اهمیتی نداره، اما رنک خوب دانشگاه می‌تونه خیلی کمک کنه که شما بتونید مصاحبه کاری رو بگیرید و به مصاحبه دعوت بشید.
ببخشید من یک سوالی در ذهنم هست در این رابطه. آیا زمینه machine learning به نظرتون از نظر محوریت کدنویسی چه طور هست؟ بعضی از زمینه های رشته های کامپیوتر صرفا کدنویسی هستند و وارد جزییات خیلی ریز زبان های برنامه نویسی می شوند مثل تولید نرم افزار تحت وب یا انواع app ها. ولی بعضی دیگر بیشتر ریاضی محور هستند و بخش برنامه نویسی عمدتا محدود به تبدیل ریاضیات به کد می شود. میخواستم بدونم یادگیری ماشین بیشتر به کدوم نزدیکه؟ نزدیک ترین زمینه رشته کامیپوتر به ریاضی کاربردی به نظرتون چیه؟ و آیا آینده ای داره؟
@Babak


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - Torkan - 26-12-2016

دوستان در این تاپیک فقط لطفا در مورد تجربیات زندگیتون در خارج از ایران بنویسید و بحثهای دیگر رو در تاپیک مربوطه پیگیر باشید. مثلا در اینجا بابک عزیز در مورد تجربه زندگیشون نوشتن که ممکنه داخلش از رشته تحصیلی تا کار تا درامد تا ... سوال پیش بیاد واسه فرد. این سوالات رو در ناپیک مربوطه بپرسید لطفا.
در ضمن چند تا کاربر از من هم خواستن بنویسم البته با اینکه من مدت زمان زیادی مثل بابک خان بیرون نبودم با این حال مینویسم فقط با توجه به طولانی بودن بعد از اماده شدن قرار میدم. 

ترکان


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - automotive - 29-08-2017

@Babak
سلام
ایرانی‌ها توانایی لازم برای رسیدن به مقام مدیر عامل در بیشتر زمینه‌ها را دارا هستند، فقط مساله این است که متاسفانه ایرانی‌ها انسان‌های قانعی هستند و با ورود به کشورهای جهان اول و یافتن یک شغل ساده و یک زندگی متوسط از پیشرفت منصرف شده و صرفا از کیفیت بالای زندگی عادی در کشورهای توسعه یافته بهره‌مند می‌گردند.

مفتخرم اعلام کنم که دارا خسروشاهی برای منصوب شدن به مقام CEO (مدیر عامل) شرکت معروف Uber در ایالات متحده انتخاب شده‌اند و در این روزها این مورد یکی از بزرگ‌ترین اتفاقاتی است که برای یک ایرانی اتفاق افتاده و ایشان قطعا لایق این جایگاه هستند.

مقام "مدیر عامل" یکی از سخت‌ترین مقام‌ها و سمت‌ها است و علاوه بر تسلط کافی به اصول و مبانی شرکت، نیاز به Soft Skills بسیار زیادی دارد که در ارسال های قبلی، بابک عزیز نیز به این موضوع تاکید کرده‌اند.

این جمله را از من به یادگار داشته باشید، اهمیتی ندارد که از چه نژادی هستید، در کدام کشور به دنیا آمده‌اید و به کدام دین گرایش دارید، فقط و فقط توانایی فردی شما است که اهمیت دارد و سن، رنگ پوست و سایر مسائل پشیزی ارزش ندارد.

لطفا زندگینامه ایشان و زندگینامه سایر افراد که به موفقیت‌های بزرگی دست پیدا کرده‌اند را مطالعه کنید تا به واقعیت‌های مهم زندگی این افراد پی ببرید.

Uber's new CEO Dara Khosrowshahi


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - comboy - 29-08-2017

@automotive
نکته جالبی بود. خصوصا ایرانیانی که قبل از رسیدن به جهان اول، در کشورهای میان راه (سکوهای پرتاب) لته پار شدند. اغلب می رن یک کشوری که بهشون می گن "اینجا آمریکا نیست" و مدتی در جا می زنن و انتظاراتشون برآورده نمی شه، انگیزه اشون را از دست می دن (قابل توجه کسانی که می خوان لیسانس برن خارج) و بعد وقتی میرن کشور نهایی، دیگه بلندپروازی را می گذارن کنار و عین ببر تیر خورده فقط دنبال اقامت می مونن.

در کتاب Elon Musk : Tesla, SpaceX and the Quest for a Fantastic Future اسم علی جاویدان چند بار برده شده و همچنین شروین پیشه ور که موسس و رئیس شرکت Hyperloop هست. پدر شروین از ایران با مدرک فوق به آمریکا رفت و اوایل راننده تاکسی بود.

[عکس: 32cn_the.peanuts.movie.2015.mkv_snapshot...11.09%5D.jpg]

http://www.soheil.nyc/

[عکس: lsq6_the.peanuts.movie.2015.mkv_snapshot...09.46%5D.jpg]


[عکس: oaiv_the_good_dinosaur_2015_bluray_720p_...32.49%5D.jpg]The Good Dinosaur [2015] Pixar


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - shapol46 - 30-08-2017

(29-08-2017, 03:25 PM)automotive نوشته: @Babak
سلام
ایرانی‌ها توانایی لازم برای رسیدن به مقام مدیر عامل در بیشتر زمینه‌ها را دارا هستند، فقط مساله این است که متاسفانه ایرانی‌ها انسان‌های قانعی هستند و با ورود به کشورهای جهان اول و یافتن یک شغل ساده و یک زندگی متوسط از پیشرفت منصرف شده و صرفا از کیفیت بالای زندگی عادی در کشورهای توسعه یافته بهره‌مند می‌گردند.

مفتخرم اعلام کنم که دارا خسروشاهی برای منصوب شدن به مقام CEO (مدیر عامل) شرکت معروف Uber در ایالات متحده انتخاب شده‌اند و در این روزها این مورد یکی از بزرگ‌ترین اتفاقاتی است که برای یک ایرانی اتفاق افتاده و ایشان قطعا لایق این جایگاه هستند.

مقام "مدیر عامل" یکی از سخت‌ترین مقام‌ها و سمت‌ها است و علاوه بر تسلط کافی به اصول و مبانی شرکت، نیاز به Soft Skills بسیار زیادی دارد که در ارسال های قبلی، بابک عزیز نیز به این موضوع تاکید کرده‌اند.

این جمله را از من به یادگار داشته باشید، اهمیتی ندارد که از چه نژادی هستید، در کدام کشور به دنیا آمده‌اید و به کدام دین گرایش دارید، فقط و فقط توانایی فردی شما است که اهمیت دارد و سن، رنگ پوست و سایر مسائل پشیزی ارزش ندارد.

لطفا زندگینامه ایشان و زندگینامه سایر افراد که به موفقیت‌های بزرگی دست پیدا کرده‌اند را مطالعه کنید تا به واقعیت‌های مهم زندگی این افراد پی ببرید.

Uber's new CEO Dara Khosrowshahi

ببخشیدا ولی یک جوری گفتید هر کس از هر نژاد و فلان اینا گفتم چقدر زندگی سختی داشته. زندگیشون رو خوندم متوجه شدم ایشون که از بدو تولد خودشون و کل طایفه شون ژن خوب داشتن. مهاجرتم که باعث شده اثرات محیطی به مراتب اثر ژن ها رو بهتر کنه. واقعیت زندگیشون هم اینهکه از اول پولدار بودن و تو خانواده ی کارافرین حدود نیم قرن پیش متولد شدن. اگر به اینجا نمیرسیدن باید متعجب میشدیم. (البته میدونم که خیلی ها این امکاناتم دارن و به جای خاصی نمی رسن).


RE: تجربیات بیش از یک دهه زندگی در خارج از ایران - nanock - 31-08-2017

(17-12-2016, 08:40 AM)Babak نوشته: رفتن از ایران به دردسرش می‌ارزه؟ دوری از خانواده، وضعیت مبهم زندگی در یک کشور غریب، ندونستن زبان و فرهنگ و غیره. تحمل چندین مشکل که هر کدوم‌شون به تنهایی مشکل بزرگی محسوب می‌شه واقعا کار منطقی و عاقلانه‌ایه؟
این‌ها سوالاتی بود که حدود ۱۵-۲۰ سال پیش ذهن من رو به خودش مشغول کرده بود و به مدت چند سال یکی از مشغله‌های بزرگ ذهنی من بود. از هر جایی که می‌شد تا حدی به دنبال پاسخی برای این سوالات بودم، اما واقعا هیچ وقت پاسخ درستی براش پیدا نکردم و در نهایت صرفا با امید به این که پاسخ این سوالات مثبت باشه از ایران خارج شدم. من تو این پست قصد ندارم که مستقیما به این سوال‌ها پاسخ بدم، چرا که واقعا پاسخ قطعی‌ای براشون وجود نداره. هدف من از این پست اینه که بعد از گذشت حدود ۱۲-۱۳ سال از مهاجرت از ایران تجربیاتم رو با شما به اشتراک بگذارم. با توجه به این که خیلی از شما قصد دارید مثل من برای ادامه تحصیل از ایران خارج بشید، شاید این تجربیات بتونه دید بهتری بهتون بده تا بتونید در مورد آینده‌تون واقع بینانه‌تر تصمیم بگیرید.

پیشینه افراد در ارزشیابی اون‌ها از شرایط‌شون تاثیر زیادی می‌گذاره و از این جهت شاید بد نباشه قبل از این که ادامه مطلب رو بخونید، کمی در مورد گذشته من بدونید. من با خیلی دردسر تونستم بالاخره به  امریکا برسم و مسیر پذیرش من حدود چهار سالی طول کشید. جزئیاتش رو می‌تونید در این پست بخونید. 

بقیه این پست رو من به صورت پرسش و پاسخ از خودم می‌نویسم و سعی می‌کنم به پرسش‌هایی که در گذشته در ذهن خودم داشتم پاسخ بدم. شما هم در ادامه می‌تونید اگر پرسش‌های دیگه‌ای دارید بپرسید و من سعی می‌کنم تا حد امکان پاسخ بدم.

۱. آیا به اهداف شغلی و تحصیلی‌ای که داشتی رسیدی و از شرایط فعلیت راضی هستی؟
فکر می‌کنم بعد از رسیدن به امریکا مسیری که طی کردم با موفقیت همراه بود. ظرف مدت نزدیک به چهار سال دکترا رو با شرایط خیلی خوبی گرفتم و بعد از اون وارد صنعت شدم. با توجه به رشته تحصیلیم که کامپیوتره، از همون ابتدا به سیلیکون ولی اومدم و شروع به کار کردم. با شرکت یاهو شروع کردم و چند تا شرکت بزرگ و کوچک رو تجربه کردم و الان هم در گوگل مشغول به کارم.
وقتی به گذشته‌ام فکر می‌کنم کار کردن تو شرکت‌هایی مثل گوگل و غیره برام در حد آرزو بود. در نتیجه امروز از این که تونستم به اینجا برسم خوشحالم، اما اون تصوری که از کار کردن در شرکتی مثل گوگل داشتم با واقعیت خیلی منطبق نبود و بسیار بلندپروازانه و خام بود. اون موقع تصور من از کار کردن در یک شرکت بزرگ این بود که من روی مهم‌ترین پروژه‌های شرکت کار خواهم کرد و یکی از مهندسین اصلی و طراحان اصلی این پروژه‌ها خواهم بود. واقعیت اینه که شرکت‌های بزرگ با سرمایه‌های میلیاردی به هیچ عنوان حاضر نمی‌شن که مهم‌ترین پروژه‌هاشون رو وابسته به مهندسی بکنند که هیچ تضمینی به موندنش در شرکت نیست و هر لحظه ممکنه تصمیم بگیره که شرکت رو ترک کنه. لازمه اینجا توضیح بدم که قراردادهای استخدامی در امریکا اغلب بدون تضمین و مدت هستند و هر یک از طرفین قرارداد می‌تونند هر موقع که بخوان قرارداد رو فسخ کنند. یه مهندس می‌تونه در شرکت‌های بزرگ تبدیل به یه مهره کلیدی بشه، اما واقعا تعداد این افراد در شرکت‌ها خیلی کمه و معمولا افرادی هستند که
بیشتر از ده سال در شرکت مونده‌اند و واقعا در کارشون موفق بوده‌اند.
علیرغم این که بعضی از مسائل مطابق انتظاراتم پیش نرفت، برای جمع‌بندی می‌تونم بگم که پاسخ من به این سوال مثبته و از شرایط کاریم در کل راضی هستم.

۲. آیا تونستی به شرایط مالی‌ای که تو ذهنت بود برسی؟
رشته کامپیوتر نرم‌افزار در بین رشته‌های فنی یکی از پردرآمدترین رشته‌ها در امریکاست. شرکت‌های سیلیکون ولی حقوق‌های زیادی به مهندسین خودشون می‌دهند تا بتونند با شرکت‌های دیگه که قصد استخدام اون‌ها رو دارند رقابت کنند. به همین خاطر از نظر درآمدی من به بیشتر از اون چه که فکر می‌کردم رسیدم، اما این به این معنی نیست که من در بهترین شرایط زندگی می‌کنم. در کنار حقوق‌های بالای سیلیکون ولی هزینه‌های زندگی سرسام‌آورند. یکی از هزینه‌های بزرگ اینجا هزینه مسکنه و یکی   دیگه هزینه نگهداری بچه در طول روزه. اینجا اغلب زن و شوهرها باید هر دو کار کنند تا بتونند از پس هزینه‌های زندگی بربیایند. در طول روز که پدر و مادر خونه نیستند بچه‌ها در مهدکودک یا توسط پرستارها نگهداری می‌شن. هزینه نگهداری بچه‌ها بین ۱۵۰۰ الی ۳۰۰۰ دلار در ماهه. هزینه بزرگ دیگه مالیاته. با توجه به حقوق‌های بالا، جمع مالیات و سایر کسورات در کالفورنیا بیش از ۴۰ درصد حقوقه. مالیات بر درآمد اما تنها مالیاتی نیست که شما پرداخت می‌کنید. مالیات بر خرید در کالیفورنیا حدود ۹٪ هست و شامل خرید تقریبا همه چیز غیر از مواد غذایی می‌شه. همچنین مالیات مسکن وجود داره که کمی بیشتر از ۱٪ هست. با توجه به قیمت‌های خیلی زیاد مسکن در این منطقه، مالیات مسکن برای یک منزل مسکونی عادی حدود هزار دلار در ماهه.  در نتیجه اگر همه این مالیات‌ها رو جمع بزنید، به راحتی نیمی از حقوق شما فقط صرف پرداخت مالیات می‌شه. کسر بزرگی از باقی حقوق هم هزینه نگهداری بچه و قسط وام خرید منزل یا اجاره منزل خواهد بود. به عبارتی حقوق‌ها طوری تنظیم شده که بتونید از پس مخارج بربیایید، ولی نه این که بتونید ظرف مدت کوتاهی بار خودتون رو ببندید.
در نهایت می‌تونم بگم که برای مهندسین داشتن یک زندگی خوب ولی نه چندان لوکس در امریکا کاملا دست‌یافتنی است. شما بعد از چند سال می‌تونید با وام بانکی یک خونه نسبتا خوب در یک منطقه نسبتا خوب بخرید و یه ماشین خیلی خوب هم می‌تونید داشته باشید. (قیمت ماشین خیلی خوب نسبت به هزینه‌های زندگی اون قدر زیاد نیست.)

۳. دوری از خانواده چقدر برات سخت بوده؟
بعضی از مسائل هست که هیچ وقت نمی‌شه ارزش خاصی روشون گذاشت و به راحتی با هیچ چیزی قابل مقایسه نیستند. به نظر من و برای من در کنار خانواده بودن یکی از این مسائله. متاسفانه شرایط ویزای امریکا دوری از خانواده رو سخت‌تر می‌کنه. من تا قبل از گرفتن گرین کارت که حدودا ۷-۸ سال بعد از خروجم از ایران اتفاق افتاد، به ایران برنگشتم. حتی بعد از اون هم به خاطر دوری راه و کم بودن مرخصی‌های کاری در حد دو سال یک بار برای مدت کوتاهی فقط می‌تونم سفر کنم. این که من در کنار پدر و مادرم نبودم وقتی که به من نیاز داشتند یا این که پدر و مادر من تنها چند روز از این چند سالی که تنها نوه‌شون به دنیا اومده تونسته‌اند در کنارش باشند چیزی نیست که بتونم به راحتی از کنارش رد بشم و مطمئنم که همیشه آزارم خواهد داد.

۴. خوب بالاخره رفتن از ایران ارزشش رو داشت؟
برای درست پاسخ دادن به این سوال باید این رو در نظر بگیریم که من چه چیزهایی رو در ایران از دست دادم و در امریکا چه چیزهایی بدست آوردم.
مهم‌ترین چیزی که در ایران از دست دادم در کنار خانواده بودنه. به غیر از اون موقعیت اجتماعی هم هست. به هر حال در کشوری که زبان خودش رو صحبت می‌کنیم و از اون آب و خاک هستیم، با داشتن تحصیلات خوب و موقعیت‌های خوب کاری موقعیت اجتماعی بهتری نسبت به امریکا خواهیم داشت. هر چقدر هم انگلیسی رو خوب صحبت کنیم، بالاخره یه مقدار لهجه‌مون متفاوته. همچنین ما در این فرهنگ بزرگ نشدیم و حتی بعد از سال‌ها زندگی همه آداب و رسوم این فرهنگ رو نمی‌دونیم. این موارد باعث می‌شه که حداقل در ذهن خودم احساس کنم که در ایران می‌تونستم موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشم.
و اما در امریکا من یک مدرک دکترا از یک دانشگاه مطرح رو بدست آوردم. موفق شدم در شرکت‌های مهم دنیا کار کنم و از شرایط زندگیم هم در کل راضیم. همون طور که می‌بینید چیزهایی که از دست دادم و چیزهایی که بدست آوردم از یک جنس نیستند و مقایسه کردن‌شون کار ساده‌ای نیست. پس من از یک زاویه دیگه به این موضوع نگاه می‌کنم و سعی می‌کنم که این سوال رو طور دیگه‌ای پاسخ بدم: آیا با دید و تجربه‌ای که امروز دارم حاضر بودم که در ایران زندگی کنم؟ پاسخ این سوال منفیه. زندگی در شرایط فعلی ایران برای من خیلی مشکله. از مسائل اجتماعی و فرهنگی گرفته تا آلودگی هوا در تهران مسائلی هستند که باعث می‌شه من فکر کنم که مایل نیستم در ایران زندگی کنم و فرزندم رو در ایران بزرگ کنم. با توجه به این موضوع، من از تصمیمم برای رفتن از ایران پشیمون نیستم و فکر می‌کنم که حرکت مثبتی برای خودم و نسل بعد از خودم بوده. البته شاید در آینده و با تغییر شرایط در ایران یا آمریکا نظر من با نظر فعلی متفاوت باشه، اما در حال حاضر برآیند این مهاجرت رو مثبت می‌بینم.

۵. پس توصیه‌ات به بقیه اینه که اون‌ها هم از ایران مهاجرت کنند؟
به هیچ وجه نمی‌تونم به کسی چنین توصیه‌ای بکنم. شرایط افراد و ترجیحات‌شون یکسان نیست. همچنین اتفاقاتی که در زندگی می‌افته و موقعیت‌هایی که برای افراد مختلف پیش میاد خیلی متفاوته. در نتیجه افراد دیگه ممکنه تجربه کاملا متفاوتی از من داشته باشند. من فقط هدفم این بود که تا حد امکان بتونم یک ارزیابی کلی از شرایط خودم  فقط به عنوان یک نمونه ارائه بدم تا بقیه بتونند با دید بهتری برای آینده خودشون و این که آیا مهاجرت تحصیلی برای اون‌ها می‌تونه راه‌گشا باشه یا خیر تصمیم بگیرند.

سلام،
واقعا پست عالی بود که من سالها منتظرش بودم ... سوال سوم شما بسیار بسیار برام اهمیت داره ... ای کاش در این مورد بیشتر میگفتین ... مثلا شده مادرتون پشت تلفن گریه کنه و بگه بابک برگرد ... یا پدرتون ...
برای من که تو سربازی بودم این نوع ناراحتی عذاب آور بود ...