بنده از آنجایی که پذیرش خوم رو به این سایت و بچه های اون مدیون می دونم میخوام تلاش کنم اینجا توضیح بدم که چه مسائلی باعث شد من پشتکارم رو حفظ کنم و بتونم پذیرش بگیرم.
ما توی دنیای رقابتی پذیرش از خارج دو گروه از بچه هارو داریم:
یک گروه بچه هایی هستند که توی دانشگاه های تاپ سراسری تهران (و بعضی از داننشگاه های شهرستان) درس خوندن و طبق روال همون دانشگاه ها کارهای تحقیقاتی بیشتری کردن، به منابع و اساتید بهتری دسترسی داشتن و مقالات معتبری چاپ کردن. البته مهم تر از همه این که یا در کل باهوشتر و پر تلاش تر بودن یا این که توی دوره ی کنکور خودکشی کردند. به هر صورت این گروه افرادی هستند که توی فرآیند اپلای سختی زیادی ندارند و در واقع تنها سد راهشون سربازی و زبان خواهد بود. اون هم که از آنجایی که این گروه با درس خوندن زیاد مشکل ندارن زبان رو هم ردیف می کنند و اصولا با کمی پشتکار و توقع معمول جذب دانشگاه های خوبی می شن.
اما گروه بعدی دوستانی هستند که به هر دلیلی حالا یا عدم علاقه به درس یاتنبلی یا کم هوشی و ... توی دوران کنکور عقب موندن و وارد دانشگاه آزاد و دانشگاه های معمولی و ضعیف شدن. و از اونجایی که جامعه اطراف همیشه در تربیت موثره اصولا زیاد دنبال درس نبودن (این حرف رو فقط بچه های دانشگاه آزادی می فهمن. دانشگاه هایی که دغدغه ی بچه ها همه چیز هست الا درس). به همین ترتیب این دسته از دوستان کمتر سراغ پژوهش و معدل و ... می رن و در نتیجه مسیر فوق العاده سختی در پیش خواهند داشت برای اپلای.
من شخصا از گروه دوم بودم. توی دانشگاه آزاد شهرستان لیسانس گرفتم با دو ترم مشروطی و معدل ۱۵.(هیئت علمی این دانشگاه همگی کارشناسی ارشد داشتن و ما استاد دکتر نداشتیم. توی این دانشگاه نه تنها ما دغدغه ی پژوهش نداشتیم بلکه دغدغه ی پاس کردن هم نداشتیم) بعد توی دانشگاه آزاد شهرستان دیگه ای ارشد گرفتم با معدل ۱۵.۶. توی دانشگاه آزاد دومی که به تهران نزدیک بود و اساتید خوبی از تهران میامدند به تحقیق و پژوهش علاقه مند شدم و احساس کردم توانایی ادامه در دکتری هم دارم. ضمن این که درس خوندن توی کشور های مختلف و جغرافیای وسیع همیشه یکی از آرزوهای من بود. بنابراین تصمیم قاطع گرفتم که برای ادامه تحصیل در خارج اپلای کنم. البته دیدن نابرابریهای و مشکلات ایران و بالاخره کم و کاستی هایی که هست بی تاثیر نبود در تصمیم من ولی من هیچوقت خودم را در دسته ای قرار نمی دم که بگم "ای بابا بشه فرار کنیم بریم از این خراب شده خلاص شیم" و برای این کارم هم دلیل دارم:
یکی این که من اینجا شرایط وحشتناکی نداشتم و ندارم. بیشتر دوستان هم همینطور. فرآیند پذیرش انقدر سخت و زمانبر هست که شما اگر وقت لازم برای اون را روی کسب مهارت کاری بزارین اصولا هیچوقت مشکل شغلی نخواهید داشت. یعنی هر کسی با کمی پشتکار و تخصص می تونه در ایران شغل خوبی پیدا بکنه و بصورت سنتی توی ایران خانواده ها خونه ای زمینی چیزی برای بچه هاشون کنار می ذارن تا حالا دیر یا زود بهشون بدن. من هم از این قضیه مستثنی نبودم و هم کار خوبی در ایران داشتم و هم پشتوانه خانواده (البته متمول نیستیم : فقط در حد این که سقف بالاسر داشته باشم).
دوم این که آنچه من از "خارج" میدونم محدود به فیلم ها و سریال ها و یوتیوب و گوگل مپ هست. من اصولا خارج را از نزدیک ندیدم و شناختی ازش ندارم. (البته این شرایط شامل کسانی که با هدف توریستی سفرهایی داشتند هم می شه چون شما در سفر تفریجی فقط مزایای مقصد رو می بینید). همین که دارم جرات می کنم و برای چهار سال می خوام در شهری زندگی کنم که فقط ازش عکس دیدم خیلیه. چه برسه به این که بخوام بگم "آآآه ای بهشت برین آغوشت را باز کن من دارم میام در آغوشت از شر مملکت خودم." حداقل من نمی تونم اینطوری باشم. {حتی منی که توی این مملکت به جرم طبیعتگردی شلاق خوردم و زندان رفتم. }
در هر صورت من اول به خاطر علاقه ای که به پژوهش پیدا کردم و این موضوع که دوست داشتم تاثیری هرچند کوچیک توی دنیایی که درش زندگی می کنم داشته باشم و دوم به خاطر تحقق رویای تحصیل توی یک دانشگاه معتبر و داشتن همکلاسی ها و استاد هایی از دنیاهای مختلف تصمیم گرفتم که توی یک دانشگاه خوب در "خارج" تحصیل کنم. تعریفی که من از خارج برای خودم معین کرده بودم او همون اول کشورهای آسیایی رو کنار گذاشته بودم. ضمن این که نیاز داشتم که فاند بگیرم و شهریه هم نداشته باشم.
با این تعریف اجازه بدین یک بار اونچه که تا اینجا گفتم رو با هم دوره کنیم تا ببینیم که اصلا شما دوستداریددر خارج تحصیل کنید یا نه.
۱- شرایط فعلیتون توی ایران چطور هست؟ آیا فکر می کنید که اگرتوی ایران بمونید واقعا زندگیتون تباه خواهد شد و درنهایت حتی سقف بالای سر هم نخواهید داشت؟ آیا پیدا کردن شغل مناسب برای گذروندن زندگی براتون در ایران غیر ممکنه؟ (توجه کنید که شما قرار نیست ابتدای مسیر شغلیتون رو با سمت مدیرعاملی شروع کنید و باید خاک بخورید مدتها. همه جای دنیا همینه)
۲- اصولا به ادامهتحصیل و پژوهش علاقه دارید یا نه؟ آیا آماده قرار گرفتن توی یک محیط پژوهشی سطح بالا رو دارید؟
۳- سابقه ی تحصیلیتون در چه سطحی هست و توی کدوم یکی از دسته بندی هایی که اول همین مطلب نوشتم قرار می گیرید؟
با جواب دادن به سوال های بالا و خوندن تجربیات بقیه توی فروم های مختلف و صحبت کردن با چند نفر که الان پذیرش گرفتن و در حال تحصیل هستند تصمیم نهاییتون را بگیرید. اگرتصمیم گرفتین که برای شما تحصیل در خارج مناسب نیست همین الان این صفحه و صفحات مشابه را ببندید و برید سراغ زندگیتون و هیچوقت هم حسرت خارج نرفتن رو نخورید.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگر تصمیم گرفتید که می خواین پذیرش بگیرید بهتون تبریک می گم. دنیای تازه و قشنگی پیش روتون دارید. به زودی وارد دنیای متفاوتی خواهید شد که آدم هایی با فرهنگ ها و زبون های رنگارنگ خواهید دید و کلی چیز تازه یاد خواهید گرفت. البته در کنارش تسلیت هم بهتون می گم چون قراره مدت طولانی از بهترین روزهای عمرتون رو بزارین برای گشتن صفحه به صفحه ی سایت های دانشگاه های مختلف، خوندن هزارها مطلب درباره ی پذیرش توی فروم های مختلف. شب بیداری های آمادگی تافل و آیلتس و جی آر ای. استرس های وحشتناک انتظار برای گرفتن جواب دانشگاه و اضطراب کشنده ی مصاحبه : و بدترین قسمت ماجرا یعنی دوندگی های بی پایان توی اداره های ایران، وزارت علوم، نظام وظیفه، بانک، گذرنامه، سفارت و ....
خوندن ادامه ی مطلب برای همه مفید خواهد بود اما برای دوستانی که مثل من دانشگاه آزادی بودن یا از یک دانشگاه گمنام و با معدل های پایین فوق العاده مفید.
خوب، اول از همه مهمترین و مهمترین نکته یعنی زبان**:
خوب بودن زبان علاوه بر این که برای گرفتن مدرک زبان برای پذیرش مهمه، برای ساختن رزومه هم خیلی مهمه. یعنی این که شما اگر زبانتون خوب باشه خیلی راحت تر مقاله می خونید و مقاله می نویسید. بنابراین حواستون رو جمع کنیدو بدونید که زبان فقط ابزاری برای گرفتن نمره تافل و آیلتس نیست.
من شخصا در طول زندگی کلاس زبان نرفته بودم اما در عوض در ده سال اخیر هر روز بیشتر از ۵ ساعت فیلم و سربال دیده بودم. یکی از دلایل موفقیت من این بود که همیشه خودم رو مجبور می کردم که با زیرنویس انگلیسی و ۳ سال اخیر هم بدون زیرنویس فیلم ببینم. ضمن این که منابع ورودی اطلاعاتم رو در ۳ سال اخیر همه رو انگلیسی کردم. خبر، کتاب درسی، مطالب اینترنتی و ... . با همین روش و ۳ ماه مطالعه ی پرفشار برای تافل تونستم نمره ی مناسبی بگیرم. ۱۰۳. مطلب مفصلتری درباره ی تافل را اینجا نوشتم.
دوم پربار کردن رزومه با مقاله و Research**
اگر قصدتون گرفتن پذیرش برای دکتری هست این مساله خیلی مهم و حیاتیه. اصولا در "خارج" اصل کار دانشجوی دکتری پژوهش هست. حالا بگذریم از این که تعریف اونها از پژوهش فقط تولید مقاله نیست و پروژه های صنعتی خیلی وقت ها محور کارشون هست اما از اونجایی که ما چیزی به اسم صنعت در مملکتمون اصولا نداریم و اگر هم داشته باشیم کاری به دانشگاه ندارن، تنها روش اثبات این که شما قابلیت پژوهشی دارین متاسفانه همین مقاله دادن هست. پس دست به کار بشین و با دوستانتون توی دانشگاه همکاری کنید و مقاله های خوب بنویسید و توی کنفرانس های خوب و ژورنال های معتبر چاپ کنید. مهم و مهم و مهمه که تمام مقاله هاتون انگلیسی باشه. اصلا حتی با اصرار استاد هم زیربار نوشتن مقاله فارسی نرید چون فقط تلاشتون هدر میره. لطفا مقاله رو سرهم نکنید. برای گرفتن پذیرش قرار نیست شما کارخانه تولید مقاله باشید. جدیدا می بینم توی فرومها حتی بعضی دوستان با تجربه می گن برای پذیرش باید چند تا مقاله ISI داشته باشید. در جواب این دوستان می گم مگه کشکه؟ البته اگر کسی توی کارشناسی ارشد چند تا مقاله ISI داره باید بهش تبریک گفت چون یا واقعا نخبه است یا این که توی گروه تحقیقاتی فعالی مشغول بوده که با همکاری هم مقاله می دادن و خیلی هم خوبه. اما در هرصورت شما با داشتن یکی دو سه تا مقاله ی با کیفیت که واقعا کار خودتونه توی کنفرانس های معتبر که جاهای خوب ایندکس می شن (مثلا برای کامپیوتر و برق IEEE) و در ایده آل ترین حالت یکی دو تا مقاله ی ISI می تونید از ۹۰ درصد دانشگاه های معتبر پذیرش بگیرید. مگر این که دنبال دانشگاه های تاپ ۲۰ و این ها باشید که کلا از تخصص بنده خارجه.
نکته ی سوم: رزومه خودتون رو بسازید، با کیفیت بسازید
شما قراره ناسلامتی دانشجوی دکتری باشید پس حداقل انتظاری که از شما می ره اینه که بتونید رزومه خوتون را شیک و مرتب و تر و تمیز بسازید پس دست از لجبازی و تنبلی بردارید و ابزار های طراحی و برنامه های نگارشی مثل WORD و ... رو خوب یاد بگیرید و باهاشون سر و کله بزنید. بیشتر دانشگاه ها و استاد ها این روز ها ترجیح میدن که تمام مدارک و نامه های شما رو توی یک فایل PDF واخد داشته باشن. پس سعی کنید یک تمپلیت خوب برای خودتون بسازید و همه ی مدارکتون درش جا بدین با این هدف که موقع فرستادن برای دانشگاه های مختلف فقط لازم باشه که اسم دانشگاه و پوزیشن مربوطه رو بالای فابل عوض کنید : قدر این ترفند رو زمانی می دونید که از پر کردن فرم های دانشگاه ها خسته شدید و از هرچی رزومه و اپلیکیشن لتر و کوفت و زهرمار هست متنفرید : خلاضه این که مجموعه مدارکی که شما برای دانشگاه یا استاد می فرستید نشانه شخصیت شماست! در حفظ شخصیت خودتون کوشا باشید!
این روزها رزومه فقط به معنی فایل هایی که برای استاد و دانشگاه می فرستید نیست. حالا دیگه یواش یواش سایت های حرفه ای و تحقیق کار و آکادمیک دارن جایگزین رزومه های PDF می شن. چرا که این سایت ها پویا هستن و علاوه بر این که گفته های خود طرف درباره خودشون رو منتشر می کنن، فیدبک اطرافیان رو هم انعکاس می دن. این زیر لیستی از این سایت ها رو می زارم که بعضی هاشون اجباری هستن از نظر من و بعضی ها اختیاری. تجربه شخصی من ازاین سایت ها اینه که به محض این که استادی به من علاقه مند می شد و مصاحبه ای چیزی انجام می دادیم با هم سریعا می دیدم که ایشون به پروفایل های من در این سایت ها سر زدن. (اکثر این سایت ها امکانی در اختیار شما قرار می دن که بدونید چه کسانی پروفایلتون رو دیدن یا حداقل این که پروفایلتون از چه کشورهایی بازدید شده.)
۱- .linkedIn.com ***
این سایت در آینده ی نزدیک و چه بسا همین الان شاخصه ی شناسایی هر بیزینس من، کارمند، مدیرعامل، مغازه دار، مشاور املاک، دانشجو، استاد دانشگاه و ... است و خواهد بود. بنابراین حتما و حتما پروفایل داشته باشید اینجا و نهاین که فقط اکانت باز کنید و ول کنید به امان خدا. بلکه ساعت ها روش وقت بذارید و تمام قسمت هاش روپر کنید. در آینده این پروفایل شناسنامه ی اینترنتی شما خواهد بود. Networking یا شبکه سازی تخصصی رو با این سایت می شه به نحو احسن انجام داد.
۲- GoogleScholar ***
این سایت شناسنامه ی پژوهشی شماست. با وارد کردن اسمتون تمام مقاله هایی که در سطح اینترنت با نام شما منتشر شده بهتون نشون داده می شه و شما می تونید با انتخاب کردنشون اونها رو در پروفایلتون قرار بدین. ضمنا اگر این کار اتوماتیک انجام نشد یعنی گوگل قادر به پیدا کردن مقاله هاتون نبود و مقاله ای رو جا انداخت می تونید به صورت دستی اون ها رو اضافه کنید.
۳-Academia.edu, ResearchGate.net **
این سایت ها کارکردی شبیه به Google Scholar دارن و با این تفاوت که گسترده تر هستند و کارهای جالبی علاوه بر لیست کردن مقاله هاتون انجام می دن. برای مثال شما می تونید از دانشمندهای معتبر حوزه ی خودتون درخواست کنید که درباره ی مقاله هاتون نظر بدن و ... . این سایت ها هم برای شبکه سازی عالی هستند.
۴- orcid.org
این سایت به نسبت بقیه سایت ها کمتر شناخته شده و سطحش هم بالاتره اما تا زمانی که در ایران هستید شاید خیلی نتونید از تمام امکاناتش استفاده کنید.
نکته ی چهارم : دنبال پوزیشن و دانشگاه و استاد بگردید
در دنیای پذیرش ما سه راه برای گرفتن پذیرش داریم که به نسبت تخصصی که در هر روش دارم توضیح می دم:
۱- تماس با استاد
این روش بیشتردر مورد آمریکا، کانادا و استرالیا کاربرد داره. اگر در موضوع تحقیقاتی خودتون نابعه هستید و حس می کنید اگر استادی که دقیقا در حوزه ی کاری شما فعالیت می کنه رزومه شما رو ببینه بهتون علاقه مند می شه این روش را انتخاب کنید. بهترین راه برای این روش اینه که از همون سایت هایی که بالاتر اشاره کردم خصوصا Google Scholar استادهایی که در زمینه تحقیقاتی شما فعالیت می کنند راپیدا کنید و بهشون ایمیل بزنید. تجربه نشون داده که حتی در بعضی موارد که استاد نیازی به دانشجوی جدید نداشته هم از دیدن رزومه بعضی دوستان انقدر شگفت زده شده که پذیرش داده. همچنین جدیدا تجربه نشون داده که با بالاگرفتن رقابت و تغییر سیاست دانشگاه ها این روش پذیرش گرفتن منسوخ شده. مثلا در مورد خود بنده که به حدود ۷۰ تا استاد ایمیل زدم ۵۰ تا حواب ندادن و بقیه هم یا من رو ارجاع دادن به سایت دانشگاه برای اپلای از روش دانشگاه محور یا این که گفتن موقعیت خالی نداریم. ترجیحا این روش رو محور کار قرار ندین بهتره. چون حتی در صورت پذیرش هم معلوم نیست که بهتون فاند بدن یا نه.
۲- اپلای از روی سایت دانشگاه (پروپوزال محور)
این روش هم باز در مورد کشورهای آمریکای شمالی و استرالیا کاربرد داره تا جایی که من دیدم. این روش اساسا روش پرخرجی هست چون که شما برای هربار اپلای کردن مبلغی حدود ۵۰ تا ۲۰۰ دلار باید به عنوان هزینه اپلای پرداخت کنید. ضمن این که بیشتر این دانشگاه ها نمی دونند که قراره با شما چیکار کنند و شما باید شخصا پروپوزالی بهشون ارائه بدین و توش بگین که می خواین توی دکتری تون چیکار کنید. این پروپوزال هم باید واقعا پروپوزالی باشه که کمیته ی پذیرش دانشگاه و متقاعد کنه که کار به درد بخوری هست. ضمن این که در این روش گرفتن فاند و مقدارش کاملا تابع این هست که چقدر پروپوزال خوبی دارین و در زمینه ی تحقیقاتی اون پروپوزال قبلا چقدر تجربه دارید. این روش به شرطی روش ایده آل شما هست که اولا پیه هزینه های اپلای رو به تن بمالید و ثانیا پروژه ی فوق العاده ای در ذهن داشته باشید که بتونید با نوشتن یه پروپوزال خوب پذیرش بگیرید.
۳- اپلای از طریق پوزیشن های باز (تخصص بنده )
این روش در همه جای دنیا خصوصا اروپا رایج هست و اساسا همه ی دانشگاه های دنیا دارند به این سمت می رن جدیدا. سیستم کاری این روش به این صورت هست که دانشگاه های از طریق ارتباطی که با صنعت و دولت دارند گرنت هایی رو می گیرن و از این طریق پروژه های مورد نیاز اون ها رو اجرا می کنند. برای انجام این پروژه ها اگر این دانشگاه ها بخوان دانشمند ها و محقق های با تجربه رو استخدام کنند براشون نمی صرفه بنابراین میان و دانشجوهای دکتری و پست دکتری جذب می کنند که پروژه رو از طریق اون ها انجام بدن. در این روش اصولا محور کار شما و موضوع تز تان بصورت دقیق تعریف شده از قبل و در واقع شما برای انجام بخشی از یک پروژه ی بزرگ استخدام می شین. این پوزیشن ها در سایت رسمی هر دانشگاه ها تبلیغ می شه و معمولا میزان فاند هم از قبل مشخص هست. اکثرا هم هزینه ی اپلای ندارند.
همانطور که بالاتر اشاره کردم این پوزیشن ها در سایت دانشگاه و در قسمت Vacancies تبلیغ می شن اما سایت هایی هم هستند که این پوزیشن ها رو از سایت دانشگاه ها جمع آوری می کنند و توی سایت خودشون می زارن. برای مثال:
www.findaphd.com
www.phdportal.eu
https://www.daad.de/deutschland/promotion/phd/en/
اما باز هم تاکید می کنم که محور کارتون را سایت اصلی دانشگاه ها قرار بدین چون اولا این سایت ها نهایتا ۵۰ درصد پوزیشن های موجود راپوشش می دن و ثانیا خیلی از پوزیشن هایی که توی این سایت ها تبلیغ می شه مربوط به دانشگاه های تیغ زن انگلیسی و اسکاتلندی و ... هست و به هیچ دردی نمی خوره.
برای این که بتونید این روش را به نحو احسن پیگیری کنید انتخاب های خودتون رو محدود کنید به المان های مختلف. مثلا بر اساس کشور. کاری که خود من می کردم برای هر کشور یک فولدر توی قسمت بوکمارک های کروم ساخته بودم و صفحه ی Vacancies یا Jobs دانشگاه های مورد نظرم در اون کشور رو اونجا ذخیره کرده بودم. به این ترتیب کارم آسون شده بود. هر روز صبح که از خواب بیدار می شدم فولدر مربوط به یک یا چند تا کشور رو باز می کردم تا ببینم پوزیشن جدیدی باز شده یا نه. و بقیه روز را اختصاص می دادم به اپلای کردن برای اون پوزیشن ها. (البته این اواخر کار را تخصصی تر کرده بودم و به جای سرزدن تک تک به سایت ها از RSSشون استفاده می کردم. اگر به کامپیوتر و اینترنت زیاد وارد نیستید فعلا بیخیال این RSS بشین) خلاصه این که برای موفقیت در این روش باید پشتکار داشته باشید. هر دانشگاهی ممکنه رزومه شما رو با فرمت خاص خودش بخواد و مجبور بشید خودتون رو با اون ها تطبیق بدین. وای وای وای امان از دست این فرمها، فرمهایی که ۱۰ صفحه هستن حتی بعضیهاشون و باور کنید از فرم صدم و دویستم به بعد دیگه از هرچی فرمه متنفر می شین :
در این روش شما باید Research Interest هایی نزدیک به پروژه ی مورد نظرداشته باشید. پذیرش از این روش اصولا سه مرحله داره:
الف: مرحله اول این هست که شما مدارکتون را ارسال می کنید و اگر رزومه تون چشمشون را گرفت وارد مرحله ی دوم می شین. حدودا دو ماه متوسط انتظار این دوره هست.
ب: در مرحله ی دوم تعداد زیادی از دوستانی که با توجه به رایگان بودن اپلای با رزومه های شوت اپلای کرده بودن حذف می شن و رقبای واقعی باقی می مونن در این مرحله استاد با شما مکاتبه می کنه و ازتون می خواد که کمی درباره ی کارهایی که دراین زمینه ی تحقیقاتی کردین توضیح بدین و شاید هم پروپوزال کوتاهی ازتون بخواد
پ: اگر وارد مرحله سوم شدین به خودتون افتخار کنید. مرحله ی سوم مصاحبه هست. یعنی شما انقدر به چشم استاد یا اساتید خوب اومدین که حاضر شدن براتون وقت بزارن و باهاتون مصاحبه کنند. تعداد رقبایی که به این مرحله می رسن اصولا از انگشت های یک دست فراتر نمیره اما رقبا شدیدا قوی هستن. پس سعی کنید برای مصاحبه حسابی آماده باشین تا خودتون را نشون بدین و نسبت به بقیه برجسته باشید. درباره ی مصاحبه هم در اینجا کمی نوشتم.
بدین ترتیب اگر شما در مصاحبه هم خودی نشون بدین بعد از مدت کوتاهی استاد نامه ی محافظه کارانه ای می فرسته و به صورت ضمنی می گه اگر هنوز علاقه مند هستید به این پوزیشن ما در خدمتتون هستیم. شما هم اولا این که با دیدن این ایمیل رعایت حال خانواده ها و همسایه ها رو می کنید و به جای لگد و مشت زدن به دیوار و فریاد کشیدن آرامش خودتون رو حفظ می کنید و پارچه ای چیزی می زارید لای دندون هاتون و گاز می گیرید. (باور کنید اینطوری انرژی و خوشحالیتون هم از بدن خارج نمی شه و بیشتر می مونه ) بعد از این که به خودتون آمدید یک ایمیل عاقلانه به استاد می زنید و نه از فرط خوشحالی قربون صدقه ی استاد و خانواده ی محترمش میرید و نه این که خیلی با اعتماد به نفس کاذب جواب بی احساس و خشک می دین. بهتره از استاد تشکر کنید و یا بگین که با خوشحالی این پوزیشن را قبول می کنم و امیدوارم شما را سربلند کنم.
گرفتن پذیرش و مراحل جانبی اون مثل تافل و ... چالش برانگیزترین مرحله ی زندگی من بود و اساسا برای بیشتر بچه ها به استثنای دوستان نابغه هم همینطور خواهد بود. این راه بالا و پایین های و سختی های خودش را داره و حرف این حقیر را باور کنید که هیچ راه میانبری نداره (اعم از موسسه های اعزام و خریدن مقاله ISI و ...). در درجه ی اول همت و تصمیم قاطع شما را برای گرفتن پذیرش می طلبه و در مرحله ی دوم پشتکار و خستگی ناپذیری. با قطعیت می گم که برای هر کسی که از هر گوشه ی این مملکت و از هر دانشگاهی با هر معدلی مدرک داره در "خارج" جایی برای گرفتن پذیرش پیدا می شه به شرطی که پشتکار داشته باشه.
در مورد خود بنده با این اوضاع افتضاح دانشگاه و معدل جایی پیدا شد! در کمال ناباوری! من حدود ۳ سال بطور پراکنده و یک سال بطورتمام وقت برای گرفتن پذیرش وقت گذاشتم. البته هرچقدر شما پیش زمینه ی قوی تری داشته باشید این مدت زمان کوتاهتر خواهد بود.
و اما سخن پایانی و مهم ترین دستاورد من از چند سال تجربه ی طی کردن مسیراپلای:
اگر اهل کوهنوردی باشید قطعا توی صعودهای اول براتون پیش اومد که ده ها تپه رو پشت سر گذاشته باشید ولی به قله نرسید و خسته بشین و سرگروه با دیدن وضعیت شما هی بهتون بگه "پشت این تپه نه پشت تپه ی بعدی قله است، فقط این یکی مونده، پشت همین تپه اس به خدا" و شما رو با همین ترفند بکشونه بالای قله. هر بار هم که بالای هر تپه می رسید قله رو از دور می بینید و انرژی می گیرید. در مورد قله ی سبلان، اولین باری که صعود کردم با توجه به اضافه وزن و عدم آمادگی (بخونید دانشگاه آزادی بودن و معدل و رزومه ی خراب) سرگروه با همین ترفند من رو تا پای قله برد. درست پای قله در حالی که پاهام داشت می لرزید و هیچ انرژی برام نمونده بود سرگروه گفت واقعا پشت این تپه دیگه قله اس، اما انقدر این حرفو زده بود که من باورم نمی شد. این تپه ی آخری شیب خیلی شدیدی داشت و باید دست به سنگ ازش بالا می رفتیم. ضمنا توی دره بودیم و اصلا قله دیده نمی شد. من کم آوردم و گفتم شما برید من اگر تونستم میاد. دوستان رفتن و من موندم. یکم با خودم فکر کردم و گفتم اگر راست گفته باشه چی. اگر واقعا پشت این تپه قله باشه تا مدت ها حسرت این که چرا کم اوردم به دلم می مونه. پاشدم و تمام انرژیم رو جمع کردم و با کورسوی امید از تپه بالا رفتم. خیلی سخت بود. نا امیدی قدرت آدم رو هم نابود می کنه. به هر سختی بود خودم رو رسوندم بالای تپه. قله جلوی چشمم بود. فقط یه مسیر هموار و بدون شیب پنج دقیقه ای پیش روم بود تا برسم به قله. اصلا نفهمیدم چطور این پنج دقیقه گذشت. سرم رو که بلند کردم دریاچه ی بی نظیر قله جلوی چشمم بود. تا به اون روز فتح این قله سخت ترین کاری بود که انجام داده بودم ولی همزمان صحنه ای که اون لحظه جلوی چشمم بود قشنگترین صحنه ی زندگیم و خوشحالترین حالی بود که تا به حال داشتم. وقتی دوستان من رو روی قله دیدن در کمال ناباوری شروع کردن به کف و سوت زدن و بقیه کوهنوردهایی هم که روی قله بودن بهشون ملحق شدن و من با زانو افتادم روی زمین و هیچی نمی تونستم بگم از خوشحالی.*
اپلای هم همینه. نه تنها اپلای بلکه همه ی مراحل زندگی همینه. موفقیت و اتفاق های خوب درست همون لحظه ای رخ می دن که شما کاملا نا امید و خسته هستین و تقریبا مطمئن شدین که شکست خوردین، ولی توی همین لحظه است که اگر فقط یک قدم دیگه بردارید موفق می شید. آدم های موفق و دیگران فرقشون توی همین یک قدم حیاتی هست.
در مورد خود من بعد از این که بیشتر از صد بار اپلای کرده بودم و جوابی نگرفته بود (بخونید یک سال اپلای بی وقفه) و درست لحظه ای که فرجه ی فراغت از تحصیلم تمام شده بود و دفترچه ی اعزام سربازی را پر کرده بود برای دانشگاهی در ایرلند (برای اولین بار بود اسم این دانشگاه را شنیده بودم و اپلای کردم) درخواست فرستادم و در عین ناباوری یک هفته بعد استاد ایمیل زد و قرار مصاحبه گذاشتیم و یک هفته بعد هم خبر شیرین پذیرش را داد. پس اگر تصمیم قاطع گرفتید مردانه و زنانه پای تصمیمتون بیاستید و نا امید نشید و هر سوالی داشتید با من در میان بذارید. تا جایی که سوادم بکشه جواب می دم.
*پی نوشت: لعنت به این نوشته های اینترنتی که وقتی داری چیزی می نویسی رد اشک هات روی کاغذ نمیافته که خواننده بتونه احساست رو بفهمه.
ما توی دنیای رقابتی پذیرش از خارج دو گروه از بچه هارو داریم:
یک گروه بچه هایی هستند که توی دانشگاه های تاپ سراسری تهران (و بعضی از داننشگاه های شهرستان) درس خوندن و طبق روال همون دانشگاه ها کارهای تحقیقاتی بیشتری کردن، به منابع و اساتید بهتری دسترسی داشتن و مقالات معتبری چاپ کردن. البته مهم تر از همه این که یا در کل باهوشتر و پر تلاش تر بودن یا این که توی دوره ی کنکور خودکشی کردند. به هر صورت این گروه افرادی هستند که توی فرآیند اپلای سختی زیادی ندارند و در واقع تنها سد راهشون سربازی و زبان خواهد بود. اون هم که از آنجایی که این گروه با درس خوندن زیاد مشکل ندارن زبان رو هم ردیف می کنند و اصولا با کمی پشتکار و توقع معمول جذب دانشگاه های خوبی می شن.
اما گروه بعدی دوستانی هستند که به هر دلیلی حالا یا عدم علاقه به درس یاتنبلی یا کم هوشی و ... توی دوران کنکور عقب موندن و وارد دانشگاه آزاد و دانشگاه های معمولی و ضعیف شدن. و از اونجایی که جامعه اطراف همیشه در تربیت موثره اصولا زیاد دنبال درس نبودن (این حرف رو فقط بچه های دانشگاه آزادی می فهمن. دانشگاه هایی که دغدغه ی بچه ها همه چیز هست الا درس). به همین ترتیب این دسته از دوستان کمتر سراغ پژوهش و معدل و ... می رن و در نتیجه مسیر فوق العاده سختی در پیش خواهند داشت برای اپلای.
من شخصا از گروه دوم بودم. توی دانشگاه آزاد شهرستان لیسانس گرفتم با دو ترم مشروطی و معدل ۱۵.(هیئت علمی این دانشگاه همگی کارشناسی ارشد داشتن و ما استاد دکتر نداشتیم. توی این دانشگاه نه تنها ما دغدغه ی پژوهش نداشتیم بلکه دغدغه ی پاس کردن هم نداشتیم) بعد توی دانشگاه آزاد شهرستان دیگه ای ارشد گرفتم با معدل ۱۵.۶. توی دانشگاه آزاد دومی که به تهران نزدیک بود و اساتید خوبی از تهران میامدند به تحقیق و پژوهش علاقه مند شدم و احساس کردم توانایی ادامه در دکتری هم دارم. ضمن این که درس خوندن توی کشور های مختلف و جغرافیای وسیع همیشه یکی از آرزوهای من بود. بنابراین تصمیم قاطع گرفتم که برای ادامه تحصیل در خارج اپلای کنم. البته دیدن نابرابریهای و مشکلات ایران و بالاخره کم و کاستی هایی که هست بی تاثیر نبود در تصمیم من ولی من هیچوقت خودم را در دسته ای قرار نمی دم که بگم "ای بابا بشه فرار کنیم بریم از این خراب شده خلاص شیم" و برای این کارم هم دلیل دارم:
یکی این که من اینجا شرایط وحشتناکی نداشتم و ندارم. بیشتر دوستان هم همینطور. فرآیند پذیرش انقدر سخت و زمانبر هست که شما اگر وقت لازم برای اون را روی کسب مهارت کاری بزارین اصولا هیچوقت مشکل شغلی نخواهید داشت. یعنی هر کسی با کمی پشتکار و تخصص می تونه در ایران شغل خوبی پیدا بکنه و بصورت سنتی توی ایران خانواده ها خونه ای زمینی چیزی برای بچه هاشون کنار می ذارن تا حالا دیر یا زود بهشون بدن. من هم از این قضیه مستثنی نبودم و هم کار خوبی در ایران داشتم و هم پشتوانه خانواده (البته متمول نیستیم : فقط در حد این که سقف بالاسر داشته باشم).
دوم این که آنچه من از "خارج" میدونم محدود به فیلم ها و سریال ها و یوتیوب و گوگل مپ هست. من اصولا خارج را از نزدیک ندیدم و شناختی ازش ندارم. (البته این شرایط شامل کسانی که با هدف توریستی سفرهایی داشتند هم می شه چون شما در سفر تفریجی فقط مزایای مقصد رو می بینید). همین که دارم جرات می کنم و برای چهار سال می خوام در شهری زندگی کنم که فقط ازش عکس دیدم خیلیه. چه برسه به این که بخوام بگم "آآآه ای بهشت برین آغوشت را باز کن من دارم میام در آغوشت از شر مملکت خودم." حداقل من نمی تونم اینطوری باشم. {حتی منی که توی این مملکت به جرم طبیعتگردی شلاق خوردم و زندان رفتم. }
در هر صورت من اول به خاطر علاقه ای که به پژوهش پیدا کردم و این موضوع که دوست داشتم تاثیری هرچند کوچیک توی دنیایی که درش زندگی می کنم داشته باشم و دوم به خاطر تحقق رویای تحصیل توی یک دانشگاه معتبر و داشتن همکلاسی ها و استاد هایی از دنیاهای مختلف تصمیم گرفتم که توی یک دانشگاه خوب در "خارج" تحصیل کنم. تعریفی که من از خارج برای خودم معین کرده بودم او همون اول کشورهای آسیایی رو کنار گذاشته بودم. ضمن این که نیاز داشتم که فاند بگیرم و شهریه هم نداشته باشم.
با این تعریف اجازه بدین یک بار اونچه که تا اینجا گفتم رو با هم دوره کنیم تا ببینیم که اصلا شما دوستداریددر خارج تحصیل کنید یا نه.
۱- شرایط فعلیتون توی ایران چطور هست؟ آیا فکر می کنید که اگرتوی ایران بمونید واقعا زندگیتون تباه خواهد شد و درنهایت حتی سقف بالای سر هم نخواهید داشت؟ آیا پیدا کردن شغل مناسب برای گذروندن زندگی براتون در ایران غیر ممکنه؟ (توجه کنید که شما قرار نیست ابتدای مسیر شغلیتون رو با سمت مدیرعاملی شروع کنید و باید خاک بخورید مدتها. همه جای دنیا همینه)
۲- اصولا به ادامهتحصیل و پژوهش علاقه دارید یا نه؟ آیا آماده قرار گرفتن توی یک محیط پژوهشی سطح بالا رو دارید؟
۳- سابقه ی تحصیلیتون در چه سطحی هست و توی کدوم یکی از دسته بندی هایی که اول همین مطلب نوشتم قرار می گیرید؟
با جواب دادن به سوال های بالا و خوندن تجربیات بقیه توی فروم های مختلف و صحبت کردن با چند نفر که الان پذیرش گرفتن و در حال تحصیل هستند تصمیم نهاییتون را بگیرید. اگرتصمیم گرفتین که برای شما تحصیل در خارج مناسب نیست همین الان این صفحه و صفحات مشابه را ببندید و برید سراغ زندگیتون و هیچوقت هم حسرت خارج نرفتن رو نخورید.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگر تصمیم گرفتید که می خواین پذیرش بگیرید بهتون تبریک می گم. دنیای تازه و قشنگی پیش روتون دارید. به زودی وارد دنیای متفاوتی خواهید شد که آدم هایی با فرهنگ ها و زبون های رنگارنگ خواهید دید و کلی چیز تازه یاد خواهید گرفت. البته در کنارش تسلیت هم بهتون می گم چون قراره مدت طولانی از بهترین روزهای عمرتون رو بزارین برای گشتن صفحه به صفحه ی سایت های دانشگاه های مختلف، خوندن هزارها مطلب درباره ی پذیرش توی فروم های مختلف. شب بیداری های آمادگی تافل و آیلتس و جی آر ای. استرس های وحشتناک انتظار برای گرفتن جواب دانشگاه و اضطراب کشنده ی مصاحبه : و بدترین قسمت ماجرا یعنی دوندگی های بی پایان توی اداره های ایران، وزارت علوم، نظام وظیفه، بانک، گذرنامه، سفارت و ....
خوندن ادامه ی مطلب برای همه مفید خواهد بود اما برای دوستانی که مثل من دانشگاه آزادی بودن یا از یک دانشگاه گمنام و با معدل های پایین فوق العاده مفید.
خوب، اول از همه مهمترین و مهمترین نکته یعنی زبان**:
خوب بودن زبان علاوه بر این که برای گرفتن مدرک زبان برای پذیرش مهمه، برای ساختن رزومه هم خیلی مهمه. یعنی این که شما اگر زبانتون خوب باشه خیلی راحت تر مقاله می خونید و مقاله می نویسید. بنابراین حواستون رو جمع کنیدو بدونید که زبان فقط ابزاری برای گرفتن نمره تافل و آیلتس نیست.
من شخصا در طول زندگی کلاس زبان نرفته بودم اما در عوض در ده سال اخیر هر روز بیشتر از ۵ ساعت فیلم و سربال دیده بودم. یکی از دلایل موفقیت من این بود که همیشه خودم رو مجبور می کردم که با زیرنویس انگلیسی و ۳ سال اخیر هم بدون زیرنویس فیلم ببینم. ضمن این که منابع ورودی اطلاعاتم رو در ۳ سال اخیر همه رو انگلیسی کردم. خبر، کتاب درسی، مطالب اینترنتی و ... . با همین روش و ۳ ماه مطالعه ی پرفشار برای تافل تونستم نمره ی مناسبی بگیرم. ۱۰۳. مطلب مفصلتری درباره ی تافل را اینجا نوشتم.
دوم پربار کردن رزومه با مقاله و Research**
اگر قصدتون گرفتن پذیرش برای دکتری هست این مساله خیلی مهم و حیاتیه. اصولا در "خارج" اصل کار دانشجوی دکتری پژوهش هست. حالا بگذریم از این که تعریف اونها از پژوهش فقط تولید مقاله نیست و پروژه های صنعتی خیلی وقت ها محور کارشون هست اما از اونجایی که ما چیزی به اسم صنعت در مملکتمون اصولا نداریم و اگر هم داشته باشیم کاری به دانشگاه ندارن، تنها روش اثبات این که شما قابلیت پژوهشی دارین متاسفانه همین مقاله دادن هست. پس دست به کار بشین و با دوستانتون توی دانشگاه همکاری کنید و مقاله های خوب بنویسید و توی کنفرانس های خوب و ژورنال های معتبر چاپ کنید. مهم و مهم و مهمه که تمام مقاله هاتون انگلیسی باشه. اصلا حتی با اصرار استاد هم زیربار نوشتن مقاله فارسی نرید چون فقط تلاشتون هدر میره. لطفا مقاله رو سرهم نکنید. برای گرفتن پذیرش قرار نیست شما کارخانه تولید مقاله باشید. جدیدا می بینم توی فرومها حتی بعضی دوستان با تجربه می گن برای پذیرش باید چند تا مقاله ISI داشته باشید. در جواب این دوستان می گم مگه کشکه؟ البته اگر کسی توی کارشناسی ارشد چند تا مقاله ISI داره باید بهش تبریک گفت چون یا واقعا نخبه است یا این که توی گروه تحقیقاتی فعالی مشغول بوده که با همکاری هم مقاله می دادن و خیلی هم خوبه. اما در هرصورت شما با داشتن یکی دو سه تا مقاله ی با کیفیت که واقعا کار خودتونه توی کنفرانس های معتبر که جاهای خوب ایندکس می شن (مثلا برای کامپیوتر و برق IEEE) و در ایده آل ترین حالت یکی دو تا مقاله ی ISI می تونید از ۹۰ درصد دانشگاه های معتبر پذیرش بگیرید. مگر این که دنبال دانشگاه های تاپ ۲۰ و این ها باشید که کلا از تخصص بنده خارجه.
نکته ی سوم: رزومه خودتون رو بسازید، با کیفیت بسازید
شما قراره ناسلامتی دانشجوی دکتری باشید پس حداقل انتظاری که از شما می ره اینه که بتونید رزومه خوتون را شیک و مرتب و تر و تمیز بسازید پس دست از لجبازی و تنبلی بردارید و ابزار های طراحی و برنامه های نگارشی مثل WORD و ... رو خوب یاد بگیرید و باهاشون سر و کله بزنید. بیشتر دانشگاه ها و استاد ها این روز ها ترجیح میدن که تمام مدارک و نامه های شما رو توی یک فایل PDF واخد داشته باشن. پس سعی کنید یک تمپلیت خوب برای خودتون بسازید و همه ی مدارکتون درش جا بدین با این هدف که موقع فرستادن برای دانشگاه های مختلف فقط لازم باشه که اسم دانشگاه و پوزیشن مربوطه رو بالای فابل عوض کنید : قدر این ترفند رو زمانی می دونید که از پر کردن فرم های دانشگاه ها خسته شدید و از هرچی رزومه و اپلیکیشن لتر و کوفت و زهرمار هست متنفرید : خلاضه این که مجموعه مدارکی که شما برای دانشگاه یا استاد می فرستید نشانه شخصیت شماست! در حفظ شخصیت خودتون کوشا باشید!
این روزها رزومه فقط به معنی فایل هایی که برای استاد و دانشگاه می فرستید نیست. حالا دیگه یواش یواش سایت های حرفه ای و تحقیق کار و آکادمیک دارن جایگزین رزومه های PDF می شن. چرا که این سایت ها پویا هستن و علاوه بر این که گفته های خود طرف درباره خودشون رو منتشر می کنن، فیدبک اطرافیان رو هم انعکاس می دن. این زیر لیستی از این سایت ها رو می زارم که بعضی هاشون اجباری هستن از نظر من و بعضی ها اختیاری. تجربه شخصی من ازاین سایت ها اینه که به محض این که استادی به من علاقه مند می شد و مصاحبه ای چیزی انجام می دادیم با هم سریعا می دیدم که ایشون به پروفایل های من در این سایت ها سر زدن. (اکثر این سایت ها امکانی در اختیار شما قرار می دن که بدونید چه کسانی پروفایلتون رو دیدن یا حداقل این که پروفایلتون از چه کشورهایی بازدید شده.)
۱- .linkedIn.com ***
این سایت در آینده ی نزدیک و چه بسا همین الان شاخصه ی شناسایی هر بیزینس من، کارمند، مدیرعامل، مغازه دار، مشاور املاک، دانشجو، استاد دانشگاه و ... است و خواهد بود. بنابراین حتما و حتما پروفایل داشته باشید اینجا و نهاین که فقط اکانت باز کنید و ول کنید به امان خدا. بلکه ساعت ها روش وقت بذارید و تمام قسمت هاش روپر کنید. در آینده این پروفایل شناسنامه ی اینترنتی شما خواهد بود. Networking یا شبکه سازی تخصصی رو با این سایت می شه به نحو احسن انجام داد.
۲- GoogleScholar ***
این سایت شناسنامه ی پژوهشی شماست. با وارد کردن اسمتون تمام مقاله هایی که در سطح اینترنت با نام شما منتشر شده بهتون نشون داده می شه و شما می تونید با انتخاب کردنشون اونها رو در پروفایلتون قرار بدین. ضمنا اگر این کار اتوماتیک انجام نشد یعنی گوگل قادر به پیدا کردن مقاله هاتون نبود و مقاله ای رو جا انداخت می تونید به صورت دستی اون ها رو اضافه کنید.
۳-Academia.edu, ResearchGate.net **
این سایت ها کارکردی شبیه به Google Scholar دارن و با این تفاوت که گسترده تر هستند و کارهای جالبی علاوه بر لیست کردن مقاله هاتون انجام می دن. برای مثال شما می تونید از دانشمندهای معتبر حوزه ی خودتون درخواست کنید که درباره ی مقاله هاتون نظر بدن و ... . این سایت ها هم برای شبکه سازی عالی هستند.
۴- orcid.org
این سایت به نسبت بقیه سایت ها کمتر شناخته شده و سطحش هم بالاتره اما تا زمانی که در ایران هستید شاید خیلی نتونید از تمام امکاناتش استفاده کنید.
نکته ی چهارم : دنبال پوزیشن و دانشگاه و استاد بگردید
در دنیای پذیرش ما سه راه برای گرفتن پذیرش داریم که به نسبت تخصصی که در هر روش دارم توضیح می دم:
۱- تماس با استاد
این روش بیشتردر مورد آمریکا، کانادا و استرالیا کاربرد داره. اگر در موضوع تحقیقاتی خودتون نابعه هستید و حس می کنید اگر استادی که دقیقا در حوزه ی کاری شما فعالیت می کنه رزومه شما رو ببینه بهتون علاقه مند می شه این روش را انتخاب کنید. بهترین راه برای این روش اینه که از همون سایت هایی که بالاتر اشاره کردم خصوصا Google Scholar استادهایی که در زمینه تحقیقاتی شما فعالیت می کنند راپیدا کنید و بهشون ایمیل بزنید. تجربه نشون داده که حتی در بعضی موارد که استاد نیازی به دانشجوی جدید نداشته هم از دیدن رزومه بعضی دوستان انقدر شگفت زده شده که پذیرش داده. همچنین جدیدا تجربه نشون داده که با بالاگرفتن رقابت و تغییر سیاست دانشگاه ها این روش پذیرش گرفتن منسوخ شده. مثلا در مورد خود بنده که به حدود ۷۰ تا استاد ایمیل زدم ۵۰ تا حواب ندادن و بقیه هم یا من رو ارجاع دادن به سایت دانشگاه برای اپلای از روش دانشگاه محور یا این که گفتن موقعیت خالی نداریم. ترجیحا این روش رو محور کار قرار ندین بهتره. چون حتی در صورت پذیرش هم معلوم نیست که بهتون فاند بدن یا نه.
۲- اپلای از روی سایت دانشگاه (پروپوزال محور)
این روش هم باز در مورد کشورهای آمریکای شمالی و استرالیا کاربرد داره تا جایی که من دیدم. این روش اساسا روش پرخرجی هست چون که شما برای هربار اپلای کردن مبلغی حدود ۵۰ تا ۲۰۰ دلار باید به عنوان هزینه اپلای پرداخت کنید. ضمن این که بیشتر این دانشگاه ها نمی دونند که قراره با شما چیکار کنند و شما باید شخصا پروپوزالی بهشون ارائه بدین و توش بگین که می خواین توی دکتری تون چیکار کنید. این پروپوزال هم باید واقعا پروپوزالی باشه که کمیته ی پذیرش دانشگاه و متقاعد کنه که کار به درد بخوری هست. ضمن این که در این روش گرفتن فاند و مقدارش کاملا تابع این هست که چقدر پروپوزال خوبی دارین و در زمینه ی تحقیقاتی اون پروپوزال قبلا چقدر تجربه دارید. این روش به شرطی روش ایده آل شما هست که اولا پیه هزینه های اپلای رو به تن بمالید و ثانیا پروژه ی فوق العاده ای در ذهن داشته باشید که بتونید با نوشتن یه پروپوزال خوب پذیرش بگیرید.
۳- اپلای از طریق پوزیشن های باز (تخصص بنده )
این روش در همه جای دنیا خصوصا اروپا رایج هست و اساسا همه ی دانشگاه های دنیا دارند به این سمت می رن جدیدا. سیستم کاری این روش به این صورت هست که دانشگاه های از طریق ارتباطی که با صنعت و دولت دارند گرنت هایی رو می گیرن و از این طریق پروژه های مورد نیاز اون ها رو اجرا می کنند. برای انجام این پروژه ها اگر این دانشگاه ها بخوان دانشمند ها و محقق های با تجربه رو استخدام کنند براشون نمی صرفه بنابراین میان و دانشجوهای دکتری و پست دکتری جذب می کنند که پروژه رو از طریق اون ها انجام بدن. در این روش اصولا محور کار شما و موضوع تز تان بصورت دقیق تعریف شده از قبل و در واقع شما برای انجام بخشی از یک پروژه ی بزرگ استخدام می شین. این پوزیشن ها در سایت رسمی هر دانشگاه ها تبلیغ می شه و معمولا میزان فاند هم از قبل مشخص هست. اکثرا هم هزینه ی اپلای ندارند.
همانطور که بالاتر اشاره کردم این پوزیشن ها در سایت دانشگاه و در قسمت Vacancies تبلیغ می شن اما سایت هایی هم هستند که این پوزیشن ها رو از سایت دانشگاه ها جمع آوری می کنند و توی سایت خودشون می زارن. برای مثال:
www.findaphd.com
www.phdportal.eu
https://www.daad.de/deutschland/promotion/phd/en/
اما باز هم تاکید می کنم که محور کارتون را سایت اصلی دانشگاه ها قرار بدین چون اولا این سایت ها نهایتا ۵۰ درصد پوزیشن های موجود راپوشش می دن و ثانیا خیلی از پوزیشن هایی که توی این سایت ها تبلیغ می شه مربوط به دانشگاه های تیغ زن انگلیسی و اسکاتلندی و ... هست و به هیچ دردی نمی خوره.
برای این که بتونید این روش را به نحو احسن پیگیری کنید انتخاب های خودتون رو محدود کنید به المان های مختلف. مثلا بر اساس کشور. کاری که خود من می کردم برای هر کشور یک فولدر توی قسمت بوکمارک های کروم ساخته بودم و صفحه ی Vacancies یا Jobs دانشگاه های مورد نظرم در اون کشور رو اونجا ذخیره کرده بودم. به این ترتیب کارم آسون شده بود. هر روز صبح که از خواب بیدار می شدم فولدر مربوط به یک یا چند تا کشور رو باز می کردم تا ببینم پوزیشن جدیدی باز شده یا نه. و بقیه روز را اختصاص می دادم به اپلای کردن برای اون پوزیشن ها. (البته این اواخر کار را تخصصی تر کرده بودم و به جای سرزدن تک تک به سایت ها از RSSشون استفاده می کردم. اگر به کامپیوتر و اینترنت زیاد وارد نیستید فعلا بیخیال این RSS بشین) خلاصه این که برای موفقیت در این روش باید پشتکار داشته باشید. هر دانشگاهی ممکنه رزومه شما رو با فرمت خاص خودش بخواد و مجبور بشید خودتون رو با اون ها تطبیق بدین. وای وای وای امان از دست این فرمها، فرمهایی که ۱۰ صفحه هستن حتی بعضیهاشون و باور کنید از فرم صدم و دویستم به بعد دیگه از هرچی فرمه متنفر می شین :
در این روش شما باید Research Interest هایی نزدیک به پروژه ی مورد نظرداشته باشید. پذیرش از این روش اصولا سه مرحله داره:
الف: مرحله اول این هست که شما مدارکتون را ارسال می کنید و اگر رزومه تون چشمشون را گرفت وارد مرحله ی دوم می شین. حدودا دو ماه متوسط انتظار این دوره هست.
ب: در مرحله ی دوم تعداد زیادی از دوستانی که با توجه به رایگان بودن اپلای با رزومه های شوت اپلای کرده بودن حذف می شن و رقبای واقعی باقی می مونن در این مرحله استاد با شما مکاتبه می کنه و ازتون می خواد که کمی درباره ی کارهایی که دراین زمینه ی تحقیقاتی کردین توضیح بدین و شاید هم پروپوزال کوتاهی ازتون بخواد
پ: اگر وارد مرحله سوم شدین به خودتون افتخار کنید. مرحله ی سوم مصاحبه هست. یعنی شما انقدر به چشم استاد یا اساتید خوب اومدین که حاضر شدن براتون وقت بزارن و باهاتون مصاحبه کنند. تعداد رقبایی که به این مرحله می رسن اصولا از انگشت های یک دست فراتر نمیره اما رقبا شدیدا قوی هستن. پس سعی کنید برای مصاحبه حسابی آماده باشین تا خودتون را نشون بدین و نسبت به بقیه برجسته باشید. درباره ی مصاحبه هم در اینجا کمی نوشتم.
بدین ترتیب اگر شما در مصاحبه هم خودی نشون بدین بعد از مدت کوتاهی استاد نامه ی محافظه کارانه ای می فرسته و به صورت ضمنی می گه اگر هنوز علاقه مند هستید به این پوزیشن ما در خدمتتون هستیم. شما هم اولا این که با دیدن این ایمیل رعایت حال خانواده ها و همسایه ها رو می کنید و به جای لگد و مشت زدن به دیوار و فریاد کشیدن آرامش خودتون رو حفظ می کنید و پارچه ای چیزی می زارید لای دندون هاتون و گاز می گیرید. (باور کنید اینطوری انرژی و خوشحالیتون هم از بدن خارج نمی شه و بیشتر می مونه ) بعد از این که به خودتون آمدید یک ایمیل عاقلانه به استاد می زنید و نه از فرط خوشحالی قربون صدقه ی استاد و خانواده ی محترمش میرید و نه این که خیلی با اعتماد به نفس کاذب جواب بی احساس و خشک می دین. بهتره از استاد تشکر کنید و یا بگین که با خوشحالی این پوزیشن را قبول می کنم و امیدوارم شما را سربلند کنم.
گرفتن پذیرش و مراحل جانبی اون مثل تافل و ... چالش برانگیزترین مرحله ی زندگی من بود و اساسا برای بیشتر بچه ها به استثنای دوستان نابغه هم همینطور خواهد بود. این راه بالا و پایین های و سختی های خودش را داره و حرف این حقیر را باور کنید که هیچ راه میانبری نداره (اعم از موسسه های اعزام و خریدن مقاله ISI و ...). در درجه ی اول همت و تصمیم قاطع شما را برای گرفتن پذیرش می طلبه و در مرحله ی دوم پشتکار و خستگی ناپذیری. با قطعیت می گم که برای هر کسی که از هر گوشه ی این مملکت و از هر دانشگاهی با هر معدلی مدرک داره در "خارج" جایی برای گرفتن پذیرش پیدا می شه به شرطی که پشتکار داشته باشه.
در مورد خود بنده با این اوضاع افتضاح دانشگاه و معدل جایی پیدا شد! در کمال ناباوری! من حدود ۳ سال بطور پراکنده و یک سال بطورتمام وقت برای گرفتن پذیرش وقت گذاشتم. البته هرچقدر شما پیش زمینه ی قوی تری داشته باشید این مدت زمان کوتاهتر خواهد بود.
و اما سخن پایانی و مهم ترین دستاورد من از چند سال تجربه ی طی کردن مسیراپلای:
اگر اهل کوهنوردی باشید قطعا توی صعودهای اول براتون پیش اومد که ده ها تپه رو پشت سر گذاشته باشید ولی به قله نرسید و خسته بشین و سرگروه با دیدن وضعیت شما هی بهتون بگه "پشت این تپه نه پشت تپه ی بعدی قله است، فقط این یکی مونده، پشت همین تپه اس به خدا" و شما رو با همین ترفند بکشونه بالای قله. هر بار هم که بالای هر تپه می رسید قله رو از دور می بینید و انرژی می گیرید. در مورد قله ی سبلان، اولین باری که صعود کردم با توجه به اضافه وزن و عدم آمادگی (بخونید دانشگاه آزادی بودن و معدل و رزومه ی خراب) سرگروه با همین ترفند من رو تا پای قله برد. درست پای قله در حالی که پاهام داشت می لرزید و هیچ انرژی برام نمونده بود سرگروه گفت واقعا پشت این تپه دیگه قله اس، اما انقدر این حرفو زده بود که من باورم نمی شد. این تپه ی آخری شیب خیلی شدیدی داشت و باید دست به سنگ ازش بالا می رفتیم. ضمنا توی دره بودیم و اصلا قله دیده نمی شد. من کم آوردم و گفتم شما برید من اگر تونستم میاد. دوستان رفتن و من موندم. یکم با خودم فکر کردم و گفتم اگر راست گفته باشه چی. اگر واقعا پشت این تپه قله باشه تا مدت ها حسرت این که چرا کم اوردم به دلم می مونه. پاشدم و تمام انرژیم رو جمع کردم و با کورسوی امید از تپه بالا رفتم. خیلی سخت بود. نا امیدی قدرت آدم رو هم نابود می کنه. به هر سختی بود خودم رو رسوندم بالای تپه. قله جلوی چشمم بود. فقط یه مسیر هموار و بدون شیب پنج دقیقه ای پیش روم بود تا برسم به قله. اصلا نفهمیدم چطور این پنج دقیقه گذشت. سرم رو که بلند کردم دریاچه ی بی نظیر قله جلوی چشمم بود. تا به اون روز فتح این قله سخت ترین کاری بود که انجام داده بودم ولی همزمان صحنه ای که اون لحظه جلوی چشمم بود قشنگترین صحنه ی زندگیم و خوشحالترین حالی بود که تا به حال داشتم. وقتی دوستان من رو روی قله دیدن در کمال ناباوری شروع کردن به کف و سوت زدن و بقیه کوهنوردهایی هم که روی قله بودن بهشون ملحق شدن و من با زانو افتادم روی زمین و هیچی نمی تونستم بگم از خوشحالی.*
اپلای هم همینه. نه تنها اپلای بلکه همه ی مراحل زندگی همینه. موفقیت و اتفاق های خوب درست همون لحظه ای رخ می دن که شما کاملا نا امید و خسته هستین و تقریبا مطمئن شدین که شکست خوردین، ولی توی همین لحظه است که اگر فقط یک قدم دیگه بردارید موفق می شید. آدم های موفق و دیگران فرقشون توی همین یک قدم حیاتی هست.
در مورد خود من بعد از این که بیشتر از صد بار اپلای کرده بودم و جوابی نگرفته بود (بخونید یک سال اپلای بی وقفه) و درست لحظه ای که فرجه ی فراغت از تحصیلم تمام شده بود و دفترچه ی اعزام سربازی را پر کرده بود برای دانشگاهی در ایرلند (برای اولین بار بود اسم این دانشگاه را شنیده بودم و اپلای کردم) درخواست فرستادم و در عین ناباوری یک هفته بعد استاد ایمیل زد و قرار مصاحبه گذاشتیم و یک هفته بعد هم خبر شیرین پذیرش را داد. پس اگر تصمیم قاطع گرفتید مردانه و زنانه پای تصمیمتون بیاستید و نا امید نشید و هر سوالی داشتید با من در میان بذارید. تا جایی که سوادم بکشه جواب می دم.
*پی نوشت: لعنت به این نوشته های اینترنتی که وقتی داری چیزی می نویسی رد اشک هات روی کاغذ نمیافته که خواننده بتونه احساست رو بفهمه.