26-05-2012, 01:08 PM
این فیلم یک فیلم مستند نیست و هر چه بیشتر به سمت انتهای فیلم میره، کاملا مشخص میشه که از طرف چه جریان فکریای درست شده. تخصیص زمان زیادی از فیلم به مصاحبه با دکتر نایبی یکی دیگه از نکات سوال برانگیزه. آیا پیدا کردن استادهای دیگه در شریف یا دانشگاههای دیگه این قدر مشکل بوده یا تعداد استادهای موفقی که با خط فکری فیلم همسو هستند خیلی کمه؟
اشکالاتی از این دست در سراسر فیلم دیده میشه. در نتیجه من این فیلم رو نه یک فیلم مستند، بلکه نظر گروهی خاص و فاقد ارزش میدونم، اما از اونجا که احتمالا سوالاتی رو ممکنه در ذهن شما ایجاد کرده باشه، من تجربیاتم رو به عنوان کسی که هم در ایران و هم در امریکا کار کرده مینویسم و یک مقدار از سابقه کاری خودم در ایران و در امریکا هم مینویسم تا بدونید نظرات من بر چه اساسی نوشته شده.
سابقه: در سال ۱۳۷۷ از شریف لیسانس کامپیوتر گرفتم و همون سال فوق لیسانس کامپیوتر شریف رو هم شروع کردم. تقریبا همزمان با شروع دوره فوق لیسانس با چند نفر از دوستان شرکتی رو تاسیس کردیم که بسیار موفق شد و من تا موقعی که در ایران بودم (سال ۱۳۸۳) در اون شرکت مشغول به کار بودم و در یکی دو سال آخر قبل خروج از ایران درآمد من از متوسط جامعه بسیار بالاتر بود.
سال ۱۳۸۳ وارد کانادا شدم و دکترا رو شروع کردم، اما بعد از یک سال دانشگاه رو عوض کردم و به دانشگاه UCI در امریکا رفتم و در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) دکترا رو گرفتم و در امریکا مشغول به کار شدم. در طول دکترا (به عنوان Intern) برای یک شرکت و بعد از فارغالتحصیلی برای سه تا شرکت آمریکایی کار کردم. تمام این شرکتهادر سیلیکون ولی بودهاند و از بزرگترین شرکتهای دنیا تا شرکتهای تازه تاسیس رو شامل میشن.
مقایسه درآمد در ایران و امریکا:
در صورتی که در امریکا به عنوان متخصص با مدرک فوق لیسانس یا دکترا استخدام بشید، درآمد شما به احتمال بسیار زیاد بیشتر از حالتی خواهد بود که در ایران استخدام بشید یا حتی در ایران یک شرکت کوچک با حدود ۱۰ نفر کارمند داشته باشید. اگر در ایران بتونید شرکت بزرگی داشته باشید، در اون صورت احتمالا درآمد شما بیشتر از حالتی خواهد بود که در امریکا استخدام بشید.
حقوق متخصصین رشتههای فنی در امریکا به اندازهای هست که این افراد میتونند به راحتی یک زندگی مرفه داشته باشند.
در صورتی که به دنبال داشتن شرکت خودتون هستید، احتمال این که شما بتونید در ایران یک شرکت کوچک با حدود ۱۰ نفر کارمند داشته باشید، خیلی بیشتره تا این که در امریکا بتونید چنین شرکتی ایجاد کنید. دلایل اصلی این موضوع هم رقابت بسیار زیاد در بین شرکتهای امریکایی و تا حدودی مسائل مرتبط با مهاجرت مثل آشنا نبودن با فرهنگ امریکا و صحبت کردن انگلیسی با لهجه و غیره است.
قوانین ناپایدار و رقابت دولتی در ایران:
اجرای نادرست و سلیقهای قانون توسط دولت در ایران یکی از معضلات شرکتهای خصوصی هست. همچنین تغییرات ناگهانی و بعضا نابخردانه قوانین بر بخش خصوصی تاثیرات بسیار مخربی میذاره. من شخصا چندین بار در زمانی که در ایران مشغول کار بودم با این مساله روبرو شدم و این تغییرات ناگهانی در حدی بود که کل برنامهریزیهای چند ساله شرکت رو به کل نابود کرد و ما مجبور به تغییر استراتژیهای اصلی کار شدیم. در سالهای اخیر هم که من در ایران نبودم، یکی از ارگانهای کشوری رسما وارد رقابت با بخش خصوصی شد که ادامه کار رو برای دوستان من که همچنان در ایران و در شرکت ما مشغول کارند بسیار مشکل کرده و همه این دوستان با این وضعیت به فکر مهاجرت افتادهاند.
وارد شدن دولت در زمینههای کاری مختلف و رقابت با بخش خصوصی متاسفانه تنها مربوط به شرکت یا صنف کاری ما نمیشه و از این موارد در اصناف دیگه بسیار وجود داره.
سطح علمی دانشگاههای امریکا و ایران:
همون طور که گفتم من در ایران در شریف درس خوندم که جزو دانشگاههای بسیار خوب ایران محسوب میشه. در امریکا در دانشگاه UCI بودم که جزو دانشگاههای خوب ولی نه بسیار خوب امریکاست. با این حال سطح علمی استادها و پروژههایی که در امریکا انجام میشه با ایران قابل مقایسه نیست و اگر کسی واقعا علاقمند به تحقیقات و بدست آوردن دانش روز باشه، دانشگاههای ایران نیازهای علمی این شخص رو برآورده نخواهند کرد. البته این رو هم اضافه کنم که رشتهی من کامپیوتر بوده و قضاوت من بر این اساس هست. شاید رشتههای دیگه وضعیت بهتری داشته باشند.
این نکته رو هم خوبه بگم که بر خلاف سطح علمی دانشگاههای امریکا که بسیار بالاتره، دانشجویان لیسانس که من در دانشگاه UCI دیدم واقعا از نظر استعداد و تواناییهای علمی پایینتر از دانشجویان شریف هستند.
در نهایت نظر شخصی من که به هیچ عنوان بر اساس تحقیقات یا آمار معتبری نیست در مورد دلایل مهاجرت نخبگان این موارده:
امید کم به آینده و ابهامات زیاد در زمینه کار و کسب درآمد یک دلیل مهم هست. یک دلیل مهم دیگه نارضایتی از شرایط اجتماعی و سیاسی ایران هست. فرهنگ پایین و قانون گریزی جامعه و ناعادلانه بودن سیستمهای اقتصادی در ایران از مشکلات عمده دیگه است که باعث مهاجرت نخبگان میشه. و در نهایت سطح علمی کاملا بالاتر دانشگاههای غربی در این زمینه بیتاثیر نیست. و گرنه کسی به خاطر لبخند زدن کاناداییها، حاضر نمیشه اشک پدر و مادرش رو ببینه و خانواده و دوستان و خاطراتش رو بذاره و بره. مشکلات زندگی در ایران اون قدر جدی هستند که دردسرهای مهاجرت در مقابل اونها کوچیک به نظر میرسن، ولی متاسفانه مسؤولین چشمشون رو برروی این مشکلات بستهاند و خواسته یا ناخواسته نمیخوان بدونند که ریشه مشکلات کجاست.
به هر حال امیدوارم که روزی برسه که شرایط زندگی در حد قابل قبولی باشه و متخصصین ایرانی به سرزمین مادری برگردند و همگی در کنار هم کشور رو بسازیم.
اشکالاتی از این دست در سراسر فیلم دیده میشه. در نتیجه من این فیلم رو نه یک فیلم مستند، بلکه نظر گروهی خاص و فاقد ارزش میدونم، اما از اونجا که احتمالا سوالاتی رو ممکنه در ذهن شما ایجاد کرده باشه، من تجربیاتم رو به عنوان کسی که هم در ایران و هم در امریکا کار کرده مینویسم و یک مقدار از سابقه کاری خودم در ایران و در امریکا هم مینویسم تا بدونید نظرات من بر چه اساسی نوشته شده.
سابقه: در سال ۱۳۷۷ از شریف لیسانس کامپیوتر گرفتم و همون سال فوق لیسانس کامپیوتر شریف رو هم شروع کردم. تقریبا همزمان با شروع دوره فوق لیسانس با چند نفر از دوستان شرکتی رو تاسیس کردیم که بسیار موفق شد و من تا موقعی که در ایران بودم (سال ۱۳۸۳) در اون شرکت مشغول به کار بودم و در یکی دو سال آخر قبل خروج از ایران درآمد من از متوسط جامعه بسیار بالاتر بود.
سال ۱۳۸۳ وارد کانادا شدم و دکترا رو شروع کردم، اما بعد از یک سال دانشگاه رو عوض کردم و به دانشگاه UCI در امریکا رفتم و در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) دکترا رو گرفتم و در امریکا مشغول به کار شدم. در طول دکترا (به عنوان Intern) برای یک شرکت و بعد از فارغالتحصیلی برای سه تا شرکت آمریکایی کار کردم. تمام این شرکتهادر سیلیکون ولی بودهاند و از بزرگترین شرکتهای دنیا تا شرکتهای تازه تاسیس رو شامل میشن.
مقایسه درآمد در ایران و امریکا:
در صورتی که در امریکا به عنوان متخصص با مدرک فوق لیسانس یا دکترا استخدام بشید، درآمد شما به احتمال بسیار زیاد بیشتر از حالتی خواهد بود که در ایران استخدام بشید یا حتی در ایران یک شرکت کوچک با حدود ۱۰ نفر کارمند داشته باشید. اگر در ایران بتونید شرکت بزرگی داشته باشید، در اون صورت احتمالا درآمد شما بیشتر از حالتی خواهد بود که در امریکا استخدام بشید.
حقوق متخصصین رشتههای فنی در امریکا به اندازهای هست که این افراد میتونند به راحتی یک زندگی مرفه داشته باشند.
در صورتی که به دنبال داشتن شرکت خودتون هستید، احتمال این که شما بتونید در ایران یک شرکت کوچک با حدود ۱۰ نفر کارمند داشته باشید، خیلی بیشتره تا این که در امریکا بتونید چنین شرکتی ایجاد کنید. دلایل اصلی این موضوع هم رقابت بسیار زیاد در بین شرکتهای امریکایی و تا حدودی مسائل مرتبط با مهاجرت مثل آشنا نبودن با فرهنگ امریکا و صحبت کردن انگلیسی با لهجه و غیره است.
قوانین ناپایدار و رقابت دولتی در ایران:
اجرای نادرست و سلیقهای قانون توسط دولت در ایران یکی از معضلات شرکتهای خصوصی هست. همچنین تغییرات ناگهانی و بعضا نابخردانه قوانین بر بخش خصوصی تاثیرات بسیار مخربی میذاره. من شخصا چندین بار در زمانی که در ایران مشغول کار بودم با این مساله روبرو شدم و این تغییرات ناگهانی در حدی بود که کل برنامهریزیهای چند ساله شرکت رو به کل نابود کرد و ما مجبور به تغییر استراتژیهای اصلی کار شدیم. در سالهای اخیر هم که من در ایران نبودم، یکی از ارگانهای کشوری رسما وارد رقابت با بخش خصوصی شد که ادامه کار رو برای دوستان من که همچنان در ایران و در شرکت ما مشغول کارند بسیار مشکل کرده و همه این دوستان با این وضعیت به فکر مهاجرت افتادهاند.
وارد شدن دولت در زمینههای کاری مختلف و رقابت با بخش خصوصی متاسفانه تنها مربوط به شرکت یا صنف کاری ما نمیشه و از این موارد در اصناف دیگه بسیار وجود داره.
سطح علمی دانشگاههای امریکا و ایران:
همون طور که گفتم من در ایران در شریف درس خوندم که جزو دانشگاههای بسیار خوب ایران محسوب میشه. در امریکا در دانشگاه UCI بودم که جزو دانشگاههای خوب ولی نه بسیار خوب امریکاست. با این حال سطح علمی استادها و پروژههایی که در امریکا انجام میشه با ایران قابل مقایسه نیست و اگر کسی واقعا علاقمند به تحقیقات و بدست آوردن دانش روز باشه، دانشگاههای ایران نیازهای علمی این شخص رو برآورده نخواهند کرد. البته این رو هم اضافه کنم که رشتهی من کامپیوتر بوده و قضاوت من بر این اساس هست. شاید رشتههای دیگه وضعیت بهتری داشته باشند.
این نکته رو هم خوبه بگم که بر خلاف سطح علمی دانشگاههای امریکا که بسیار بالاتره، دانشجویان لیسانس که من در دانشگاه UCI دیدم واقعا از نظر استعداد و تواناییهای علمی پایینتر از دانشجویان شریف هستند.
در نهایت نظر شخصی من که به هیچ عنوان بر اساس تحقیقات یا آمار معتبری نیست در مورد دلایل مهاجرت نخبگان این موارده:
امید کم به آینده و ابهامات زیاد در زمینه کار و کسب درآمد یک دلیل مهم هست. یک دلیل مهم دیگه نارضایتی از شرایط اجتماعی و سیاسی ایران هست. فرهنگ پایین و قانون گریزی جامعه و ناعادلانه بودن سیستمهای اقتصادی در ایران از مشکلات عمده دیگه است که باعث مهاجرت نخبگان میشه. و در نهایت سطح علمی کاملا بالاتر دانشگاههای غربی در این زمینه بیتاثیر نیست. و گرنه کسی به خاطر لبخند زدن کاناداییها، حاضر نمیشه اشک پدر و مادرش رو ببینه و خانواده و دوستان و خاطراتش رو بذاره و بره. مشکلات زندگی در ایران اون قدر جدی هستند که دردسرهای مهاجرت در مقابل اونها کوچیک به نظر میرسن، ولی متاسفانه مسؤولین چشمشون رو برروی این مشکلات بستهاند و خواسته یا ناخواسته نمیخوان بدونند که ریشه مشکلات کجاست.
به هر حال امیدوارم که روزی برسه که شرایط زندگی در حد قابل قبولی باشه و متخصصین ایرانی به سرزمین مادری برگردند و همگی در کنار هم کشور رو بسازیم.
«ارزش زندگی میتواند با توانایی فرد برای تغییر سرنوشت انسانهایی که در موقعیت پایینتری از وی قرار دارند، اندازهگیری شود.» --Bill Strickland
لطفا سوالاتتون رو در فروم بپرسید و از پیام خصوصی برای این منظور استفاده نکنید. در صورتی که مایلید من به سوال شما پاسخ بدم @Babak رو در متن سوال قرار بدید.
چنانچه با ساختار فروم آشنا نیستید و نمیدونید سوالتون رو کجا بپرسید، سوالتون رو در این موضوع مطرح کنید تا مشاوران شما رو راهنمایی کنند.
لطفا سوالاتتون رو در فروم بپرسید و از پیام خصوصی برای این منظور استفاده نکنید. در صورتی که مایلید من به سوال شما پاسخ بدم @Babak رو در متن سوال قرار بدید.
چنانچه با ساختار فروم آشنا نیستید و نمیدونید سوالتون رو کجا بپرسید، سوالتون رو در این موضوع مطرح کنید تا مشاوران شما رو راهنمایی کنند.