06-08-2016, 03:08 AM
(05-08-2016, 11:33 PM)Matinking نوشته: سلام
1- همه دانشگاه ها اساسا به پژوهش اهمیت میدن.. منتهی تعیین theme این پژوهش عامل مهم هست.. در اروپا اکثر تز های دکترا منشعب از نیاز های صنعت هستند... مثلا نیاز به یک تکنیک جدید در flow control برای بازدهی بهتر موتورهای سوخت نیمه مایع منجر میشه به تعریف یک پروپوزال و recruitment دانشجو... در آمریکای شمالی نمود تحقیقات بنیادی تر و تئوری هم کم نیست... به هر حال همه چیز نهایتا در فاز "پژوهش" به هم همگرا میشن...
2- خیر... سطح مهارت اساسا به خود فرد و عملکردش بستگی داره... فرض کنید دارید روی یک موضوع خیلی تئوری مثل نرخ بیکاری و رابطه اون با جنسیت نحقیق می کنید... در بررسی مدل های آماری می تونید فقط برید سراغ excel ی که فرضا بلدید و تحلیل های خیلی کلی رو استخراج کنید... یا می تونید SPSS رو هم فرابگیرید و علی رغم وقت و انرژی که ازتون می گیره هم نتیجه تحقیق رو به شکل بهتری تحلیل و ارائه کنید و هم "مهارت" جدیدی روی به اندوخته هاتون اضافه کنید.. ایم مثال ساده به روشنی نشون میده ممکنه کسی بعد از 5 سال research دکترایی بگیره که مهارت لازم برای ورود به بازار کار رو براش تضمین نمی کنه...
3- طبق پاسخم به سوال اول، پروژه های اروپایی از بطن صنعت سر بر می آرن... ولی در کل تا به حال کم پیش اومده در رشته های فنی کسی فارق التحصیل اروپا یا امریکای شمالی باشه و علی رغم میل باطنی اش، نتونه کار پیدا کنه... در واقع سوال شما فاکتور خیلی کارآمدی برای انتخاب نیست... چون با مهارت اندوزی دوست و علاقه میشه در هر جایی کار حرفه ای مناسب پیدا کرد... در عوض توصیه می کنم اگر دنبال اینده تحقیقاتی و اکادمیک نیستید سعی کنید دوره master رو بگذرونید چون در غیر اینصورت PhD وقتتون رو بیهوده خواهد گذروند...
براتون آرزوی موفقیت دارم
ممنونم Matinking
جوابهای شما واقعا دقیق و کامله
با فرمایش شما موافقم که شکل دهی هویت شغلی به طور عمده دست خود شخصه،
من رشته ارشدم مشاوره خانواده هست.
ما اگر کارورزی در حوزه ی مشخصی داشته باشیم (و روی خودمون هم کار کرده باشیم_ که در ایران این مسیر چندان طراحی اکادمیکی نداره) می تونیم فعالیت شغلی گسترده تر و با کیفیت تری داشته باشیم و حتی پژوهشگر بهتری باشیم (موضوعات به درد بخورتر، نوآوری، و جسارت در تأثیر بر علم و ...)
اما اگر محدود به پژوهش باشیم و نظریه ها، حتی اگه خیلی هم حرفه ای بشیم، نمی تونیم فراتر از سطح کاغذ حرفی برای گفتن داشته باشیم (البته جسارت نباشه به هم رشته هام).
این درباره هر رشته ای صادقه اما روان شناسی با روح و روان فرد و جمع سر و کار داره، و گاهی کتابها و تحقیقات راه به جایی نمی برند. قدرت روانی روانشناس مهمه. حتی برای انجام پژوهشهای مرغوب.
روالی که درباره اروپا برای رشته های فنی گفتید،به نظر پژوهشی تر میومد در رشته ی ما (البته هنوز سرچهام کمه برای اروپا) به هر حال، می تونه چشم انداز خوبی باشه. و چه بهتر که موضوع پژوهشی مطابق علاقه کسی فراهم باشه.
اما درباره دانشگاه های امریکای شمالی بیشتر نیازهای جامعه به گرایشهای دکتری ملاک هست در کل، نه پروژه، که باز هم جنبه مهارتی خوبی داره.
دانشگاه های کمی در امریکای شمالی به این شیوه ی پروژه ای یا هدفمند عمل می کنند. چطور می شه پیداشون کرد؟
و
آیا کنجکاوی درباره آینده شغلی رشته مون در بیرون دانشگاه، در مکاتبه با اساتید ما رو ممکنه بی علاقه به پژوهش نشون بده؟
از جوابتون (Matinking) به نظرم رسید که بهتره دقت کنم اطمینان بدم که به فعالیت در محیط دانشگاه علاقمندم (چون واقعا هستم)
سپاس
پیروز باشید