ببینید من اولا بحثم در مورد ازدواج در خاک آمریکاست چون حداقل خودم اگه قرار بود تو ایران ازدواج کنم تو اون مدت کزده بودم و الان دیگه همه چی تموم شده از نظر من.
کلا ازدواج چیزی نیست جز compromisation در ازای Love.
ببینید این که گفتم زندگی زیر و رو میشه واقعا زیر و رو میشه. شما فردا برین سر کار و درآمد بالا داشته باشین پاتون به جمعهایی باز میشه که خانومها هم خوشکلترن و هم به لحاظ اجتماعی و مالی لولشون بالاتر. عکس قضیه هم برای خانومها صادقه. اونجاست که مشکل ساز میشه قضیه. برای همینه من میگم یه پیشبینی از وضعیت چند سال آینده تون داشته باشین و بعد برین تو دانشگاه کسی رو پیدا کنید که بعد همون سالها تو موقعیت مناسب نسبت به شما قرار بگیره.
به فرض مثال یه خانوم که قراره وکیل بشه شاید تو جوونی عاشق یه آقای نقاش بشه، اما مطمئنا بعد چند سال وقتی لول اجتماعی و مالی خودش رو میبینه تو جمع دوستا و همکاراش شاید مثل روز اول از انتخابش احساس رضایت نکنه. خیلی از طلاق ها ناشی از این شوک های وابسته به تغییر طبقه ست که تو جوامع پیشرفته خصوصا آمریکا به شدت خودش رو نشون میده.
در مورد بحث زبان که شهروز جان مطرح کردن، قطعا هیچ کس نمی تونه احساساتش رو همانند زبان مادریش به یه زبان دیگه ابراز کنه. در این هیچ شکی نیست. اما به نظر من این مشکل حادی نیست و اگر طرفتون بدونه که شما چون اون رو دوست دارین دارین زبان تون رو تقویت می کنید همین خودش تهدید رو به فرصت تبدیل می کنه! من یه دختر خارجی بگه می خوام زبونت رو یاد بگیرم اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که خوب قطعا اون داره به خاطر من این کار رو می کنه و اون در چشم من عزیزتر میشه.
کلا ازدواج چیزی نیست جز compromisation در ازای Love.
ببینید این که گفتم زندگی زیر و رو میشه واقعا زیر و رو میشه. شما فردا برین سر کار و درآمد بالا داشته باشین پاتون به جمعهایی باز میشه که خانومها هم خوشکلترن و هم به لحاظ اجتماعی و مالی لولشون بالاتر. عکس قضیه هم برای خانومها صادقه. اونجاست که مشکل ساز میشه قضیه. برای همینه من میگم یه پیشبینی از وضعیت چند سال آینده تون داشته باشین و بعد برین تو دانشگاه کسی رو پیدا کنید که بعد همون سالها تو موقعیت مناسب نسبت به شما قرار بگیره.
به فرض مثال یه خانوم که قراره وکیل بشه شاید تو جوونی عاشق یه آقای نقاش بشه، اما مطمئنا بعد چند سال وقتی لول اجتماعی و مالی خودش رو میبینه تو جمع دوستا و همکاراش شاید مثل روز اول از انتخابش احساس رضایت نکنه. خیلی از طلاق ها ناشی از این شوک های وابسته به تغییر طبقه ست که تو جوامع پیشرفته خصوصا آمریکا به شدت خودش رو نشون میده.
در مورد بحث زبان که شهروز جان مطرح کردن، قطعا هیچ کس نمی تونه احساساتش رو همانند زبان مادریش به یه زبان دیگه ابراز کنه. در این هیچ شکی نیست. اما به نظر من این مشکل حادی نیست و اگر طرفتون بدونه که شما چون اون رو دوست دارین دارین زبان تون رو تقویت می کنید همین خودش تهدید رو به فرصت تبدیل می کنه! من یه دختر خارجی بگه می خوام زبونت رو یاد بگیرم اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که خوب قطعا اون داره به خاطر من این کار رو می کنه و اون در چشم من عزیزتر میشه.