این روزها دیگر خیلی مثل قبل حوصله نوشتن ندارم...آخر دلار شده 2200 تومان....این موضوع برای هر کی که فاندیزه نشده یعنی آخر دنیا..حالا حتی اگه میخواد توی سرزمین آرزوها هم باشه..وقتی پول کشورت دیگه ارزش نداره..دیگه چه فایده؟....الان فاصله ی دلار دولتی و بازار آزاد شده 2 برابر..معلوم نیست در آن مملکت چه می گذرد؟ امیدوارم ختم به خیر شود...
بگذریم گفتنی ها زیاد است...اما اول بریم سر یک سری مسائل کلی....به نظرم وقتی شما وارد یک کشور خارجی میشی حداقل تا 1 سال نباید بیای مثل بنده در مورد همه چیز نظر بدی و یک فرمول کلی برای همه چیز بپیچی...اما خب از اونجایی که ما ایرونی هستیم( یا به قول این فرنگی ها آی رَنی هستیم) کار خودمون رو میکنیم دیگه...این روزها فقط دارم می آموزم...محیط آمریکا و به طور کلی محیط یک کشور خارجی مکانی فوق العاده مناسب برای آموختن آن فرهنگ، رفتارها و برخوردهاست..بهترین راه مقایسه 2 فرهنگ است..اما باید مواظب باشیم که مثل همیشه قضاوت نکنیم و نسخه کلی برای همه چیز نپیچیم و تمام رفتارهای آمریکایی ها را خوب و همه ی رفتارهای خودمان را بد تلقی نکنیم یا بالعکس...بذارید یک نگاهی به نوشته قبلم بیاندازم ببینم کجا بودم؟....
بله توجه به تمام اقشار جامعه نکته ی مهمی است که اینجا واقعا بهش توجه میشه...اینجا توی 5 تا کلاسی که برداشتم جلسه ی اول هر استاد یک برگه ی 3 تا 5 صفحه ای به دانشجوها تحویل میده و اصول کلی کلاس ها و زمان امتحان ها و...رو یادآوری میکنه..من تا حالا ندیدم استادی فراموش کنه که در مورد کسانی که معلولیت یا مشکل خاصی دارند نکته ای رو ذکر کنه...و بعد هم در کلاس ها بارها این نکته ذکر میشه حتی به حریم شخصی شما احترام گذاشته میشه و در صورتی که ناتوانی یا مشکل خاصی دارید و دوست دارید استادتون از اون مطلع نباشه میتونید به دپارتمان مخصوص این قضیه مراجعه کنید و اون ها با استادتون هماهنگ میکنند و در صورتی که برای سهولت شما امکاناتی نیاز باشه،تغییراتی ایجاد میشه و شما در شرایطی کاملا برابر با سایر دانشجوها خواهد بود...در واقع با اینکه من در یک شهر کوچک زندگی میکنم...تعداد قابل توجهی معلول در اطراف خودم میبینم..در واقع این نوع برخورد دولت با این افراد باعث شده که واقعا این افراد احساس کمبود نکنند و حضوری بسیار فعال در جامعه داشته باشند...
و اما مطلب بعدی که شاید لازم باشه در موردش صحبت کنم...
تقسیم امکانات به صورت کاملا عادلانه است
این موضوع وقتی برای ما روشن تر میشود که شما در شهری به کوچکی 50 هزار نفر زندگی می کنید اما به مدرنترین امکانات روز دسترسی دارید..با سرعت 2 مگ بر ثانیه از اینترنت فیلم و آهنگ دانلود می کنید(خیلی زیاد نیست میدونم!).....در یک دانشگاه بسیار مناسب و خوب درس می خونید....از بهترین امکانات رفاهی و...برخودار هستید...اما وقتی این مساله رو با ایران مقایسه می کنید، به عمق فاجعه پی می برید...در ایران بیشتر دانشگاه های خوب ما یا بهتر بگم تمام دانشگاه های خوب ما در شهرهای بزرگ قرار دارند..اما مردم سایر بخش ها از دسترسی به چنین دانشگاه هایی محروم هستند...البته اون ها همیشه می تونند برای این موضوع رقابت کنند اما در واقع وارد رقابت و سخت و طاقت فرسا و شاید غلطی به نام کنکور میشوند...البته ما در شهره های دور افتاده با جمعیت 300 هزار نفر هم دانشگاه داریم...اما این دانشگاه های مثلا آزاد برره یا دانشگاه فنی قوز اباد یا دانشگاه پیام نور چلقوز آباد فقط اسم دانشگاه رو یدک می کشند در حالت عادی شاید نتوان این دانشگاه ها رو از لحاظ امکانات و سواد با دبیرستان های آمریکا هم مقایسه کرد..هرچند اون 4 تا دانشگاه تاپ ایران هم آش دهن سوزی نیستند و بیشتر استعدادهای ایران را به هدر میدهند...اینجا به نکته ای که خیلی خوب بهش پی بردم این هست که چه دانشجویی که الان در حال حاضر در شریف دارد درس میخواند چه دانشجویی که ناچارا" در واحد چلقوز آباد هست استعدادهای بالایی دارند که 100% اگر به کارشون بگیرند میتونند شرایط خیلی مناسب تری داشته باشند...
به هر حال ساعت 5 صبح است و من امروز ساعت 8 صبح کلاس دارم و هنوز هم نخوابیدم..حداقل یکم برایم دعا کنید که کمی درس خوان شوم...گاهی خودم رو سرزنش میکنم که چرا درست و حسابی مطالعه ای ندارم، و امتحانتم نزدیک است و ما همچنان خوشحال نشستیم و برای شما می نویسیم...
پ/ن:در صورتی که دوست دارید در مورد مطلبی برایتان بنویسم اینجا بنویسید منم تمام سعیم رو میکنم که اطلاعات مفید در موردش کسب کنم و در اینجا در اختیارتون بگذارم...
شب خوش!
بگذریم گفتنی ها زیاد است...اما اول بریم سر یک سری مسائل کلی....به نظرم وقتی شما وارد یک کشور خارجی میشی حداقل تا 1 سال نباید بیای مثل بنده در مورد همه چیز نظر بدی و یک فرمول کلی برای همه چیز بپیچی...اما خب از اونجایی که ما ایرونی هستیم( یا به قول این فرنگی ها آی رَنی هستیم) کار خودمون رو میکنیم دیگه...این روزها فقط دارم می آموزم...محیط آمریکا و به طور کلی محیط یک کشور خارجی مکانی فوق العاده مناسب برای آموختن آن فرهنگ، رفتارها و برخوردهاست..بهترین راه مقایسه 2 فرهنگ است..اما باید مواظب باشیم که مثل همیشه قضاوت نکنیم و نسخه کلی برای همه چیز نپیچیم و تمام رفتارهای آمریکایی ها را خوب و همه ی رفتارهای خودمان را بد تلقی نکنیم یا بالعکس...بذارید یک نگاهی به نوشته قبلم بیاندازم ببینم کجا بودم؟....
بله توجه به تمام اقشار جامعه نکته ی مهمی است که اینجا واقعا بهش توجه میشه...اینجا توی 5 تا کلاسی که برداشتم جلسه ی اول هر استاد یک برگه ی 3 تا 5 صفحه ای به دانشجوها تحویل میده و اصول کلی کلاس ها و زمان امتحان ها و...رو یادآوری میکنه..من تا حالا ندیدم استادی فراموش کنه که در مورد کسانی که معلولیت یا مشکل خاصی دارند نکته ای رو ذکر کنه...و بعد هم در کلاس ها بارها این نکته ذکر میشه حتی به حریم شخصی شما احترام گذاشته میشه و در صورتی که ناتوانی یا مشکل خاصی دارید و دوست دارید استادتون از اون مطلع نباشه میتونید به دپارتمان مخصوص این قضیه مراجعه کنید و اون ها با استادتون هماهنگ میکنند و در صورتی که برای سهولت شما امکاناتی نیاز باشه،تغییراتی ایجاد میشه و شما در شرایطی کاملا برابر با سایر دانشجوها خواهد بود...در واقع با اینکه من در یک شهر کوچک زندگی میکنم...تعداد قابل توجهی معلول در اطراف خودم میبینم..در واقع این نوع برخورد دولت با این افراد باعث شده که واقعا این افراد احساس کمبود نکنند و حضوری بسیار فعال در جامعه داشته باشند...
و اما مطلب بعدی که شاید لازم باشه در موردش صحبت کنم...
تقسیم امکانات به صورت کاملا عادلانه است
این موضوع وقتی برای ما روشن تر میشود که شما در شهری به کوچکی 50 هزار نفر زندگی می کنید اما به مدرنترین امکانات روز دسترسی دارید..با سرعت 2 مگ بر ثانیه از اینترنت فیلم و آهنگ دانلود می کنید(خیلی زیاد نیست میدونم!).....در یک دانشگاه بسیار مناسب و خوب درس می خونید....از بهترین امکانات رفاهی و...برخودار هستید...اما وقتی این مساله رو با ایران مقایسه می کنید، به عمق فاجعه پی می برید...در ایران بیشتر دانشگاه های خوب ما یا بهتر بگم تمام دانشگاه های خوب ما در شهرهای بزرگ قرار دارند..اما مردم سایر بخش ها از دسترسی به چنین دانشگاه هایی محروم هستند...البته اون ها همیشه می تونند برای این موضوع رقابت کنند اما در واقع وارد رقابت و سخت و طاقت فرسا و شاید غلطی به نام کنکور میشوند...البته ما در شهره های دور افتاده با جمعیت 300 هزار نفر هم دانشگاه داریم...اما این دانشگاه های مثلا آزاد برره یا دانشگاه فنی قوز اباد یا دانشگاه پیام نور چلقوز آباد فقط اسم دانشگاه رو یدک می کشند در حالت عادی شاید نتوان این دانشگاه ها رو از لحاظ امکانات و سواد با دبیرستان های آمریکا هم مقایسه کرد..هرچند اون 4 تا دانشگاه تاپ ایران هم آش دهن سوزی نیستند و بیشتر استعدادهای ایران را به هدر میدهند...اینجا به نکته ای که خیلی خوب بهش پی بردم این هست که چه دانشجویی که الان در حال حاضر در شریف دارد درس میخواند چه دانشجویی که ناچارا" در واحد چلقوز آباد هست استعدادهای بالایی دارند که 100% اگر به کارشون بگیرند میتونند شرایط خیلی مناسب تری داشته باشند...
به هر حال ساعت 5 صبح است و من امروز ساعت 8 صبح کلاس دارم و هنوز هم نخوابیدم..حداقل یکم برایم دعا کنید که کمی درس خوان شوم...گاهی خودم رو سرزنش میکنم که چرا درست و حسابی مطالعه ای ندارم، و امتحانتم نزدیک است و ما همچنان خوشحال نشستیم و برای شما می نویسیم...
پ/ن:در صورتی که دوست دارید در مورد مطلبی برایتان بنویسم اینجا بنویسید منم تمام سعیم رو میکنم که اطلاعات مفید در موردش کسب کنم و در اینجا در اختیارتون بگذارم...
شب خوش!