05-02-2016, 02:26 AM
(05-02-2016, 01:08 AM)Torkan نوشته: درود بر زحمت عزیز
زحمت کشیدید و نوشتید. بله صد در صد استفاده کردم. شرمنده نکنید.
نکته مهم رو شما اشاره کردید. در پیام خصوصی هم برای من کمی ظاهرا پستهام دردسر شد. بذارید روشن کنم یه چیزی رو. جسارتا به هیچ وجه قصد اهانت به ساحت مقدس فاندینگ ایالات متحده رو نداشتم. به هیچ وجه هم با ایران مقایسه نکردم.( دقت کنید من وقتی حرفی میزنم، مثلا میگم آمریکا بهشت نیست، منظورم این نیست ایران بهشته!) یعنی وقتی یه حرفی رو میزنم به هیچ وجه مقایسه نمیکنم. بنده فقط یه هشدار کوچولو دادم که واقعا باید به این فکر بود که کم کمش تا پایان دکترا و حتی تا پایان پست داک (اگر کار آکادمیک رو بحث کنم) زندگی آنچنانی رو باید از یاد برد. ولی اینکه با ایران مقایسه کنم خوب اون دیگه بحثش جداست. هر چند خود بر این عقیده ام که سرمایه دارها بهتره همون ایران بمونن و بعضا برای گشت و گذار بیان اینور. البته باز تعمیم نمیدم ولی منظورم این بود زندگی رو خراب نباید کرد!
در مورد پست این دوست عزیزمون باید یه نکته ای رو عرض کنم. افراد با هم متفاوت هستند و چیزی که برای شما جواب داده ممکنه برای خیلی ها جواب نداده یا برعکس. خیلی ساده!
دوست دختر خاله بنده آلمان رو برای خودش رویا کرده بود. واقعا هم زحمت کشید رفت، ولی برگشت! برای چه برگشت؟ تلاش نکرد؟!
خیر تلاش کرد خوبشم کرد ولی دید موقعیتی که هنوز میتونه داشته باشه در ایران در المان تا چندین و چند دهه نمیتونه داشته باشه!
ولی خوب برای شما دقیقا برعکس!
در ضمن وقتی فردی رو مثال میزنیم باید سعی کنیم استثناات رو از یاد نبریم: سرکار خانم مریم میرزاخانی نابغه ریاضی به نظر من برای مثال زدن نمیتونه مناسب باشه. باید همیشه عمومیت رو دید نه اشخاص خاص رو. برای اینکه بحث رو منحرف نکنم به نظر من شرایط حرف اول و اخر رو میزنه. تنها نکته ای که میمونه اینه که به نظر من گاهی ارزش داره بدون تلاش به بعضی مقاصد برسی (منظورم البته پا گذاشتن به راه کج نیست!)
اینها همه نظرات من هست امیدوارم همه بتونند نظر قطعی شون رو بگیرند و دقت کنند که دیگه در مورد گذشته و اون تصمیم دیگر و راههای دیگر فکر نکنند!
پ.ن: بازم تکرار میکنم وقتی من در مورد یک چیزی صحبت میکنم، به هیچ وجه قصد مقایسه ندارم.
بااحترام،
ترکان
با سپاس از شما جناب ترکان
اما توجه داشته باشید که من هم به دوستمون تاکید کردم که ضرر و منفعت ناشی از هر انتخاب را باید سنجید. کاری که خودم کردم را تعمیم ندادم ، نگفتم من این کارو کردم شما هم برو تو این مسیر. حرف من برای این بود که ایشون در مرحله انتخاب کردن هنوز مردد هستند. که کدام راه را انتخاب کنند، ماندن با ازدواج به قول خودشون فرد مناسب و حسرت خوردن تا همیشه عمر یا رفتن ولی مجرد و احتمال کم ایجاد یک موقعیت خوب ازدواج. که البته من در این قسمت معتقدم نه سن و نه خروج از کشور شانس تشکیل زندگی را کم نخواهد کرد. چه بسا تشکیل زندگی با دقت و درایت بیشتری صورت خواهد گرفت. یک سال زندگی با کیفیت از ده سال زندگی مشترک بی کیفیت بنظرم خیلی بهتر خواهد بود.
و اما در خصوص دوست دختر خاله ؛ ایراد کار ایشون همون اول معلوم بوده ، رویا و مدینه فاضله کردن کشور دیگر. خوب وقتی شما بیای از یک امر واقعی رویا سازی کنی ، معلومه که سطح توقع بالا می ره و به همان نسبت سرخوردگی هم بیشتر میشه. اما به این هم فکر کنید که چرا کسانیکه رویا بافی نمی کنند توانستند به خووبی از امکانات محیط جدید استفاده کنند و پیشرفت کنند.
و اما خانم میرزا خانی، من حرف ایشون را و نه حتی خود ایشون را تعمیم ندادم. من حرف ایشون را به عنوان یک منبع الهام برای گرفتن تصمیم نهایی خودم متال زدم. و به این دوستمون هم نگفتم که کدام میوه کوچیک است و کدام بزرگ. متال حرف خانم میرزا خانی در واقع استعاره از چیزی خوب را به بهای چیزی بهتر دادن است که دوست دیگری هم اشاره کرده بودند هین نکته را. و نکته اصلی این است که این خود فرد است که تصمیم میگیره خوب چیست و بهتر کدام است.
فقط امیدوارم ایشون تصمیمی که به ایشان " حس رضایت و آرامش " میدهد را انتخاب کنند و با یک " کاش " بزرگ به زندگی ادامه ندهند.